موضوع بحث:
« شبکه هستی » چیست؟ چرا و چگونه؟ (انتقال به تصویر از شبکه هستی دارای حرکت)
مساله بحث
برای انجام یک تحقیق معتبر، نیاز به تشخیص موقعیت پدیده در کل شبکه هستی داریم نقشه عالم هستی که در آن موقعیت و مختصات موجودات و عوالم و روابط آنها با یکدیگر مشخص شده باشد چگونه است؟
پیش فرض ها:
شبكه، مجموعهاي بهمپیوسته از «سیستمها» است که هدف واحد یا اهداف متعددی را پوشش میدهند؛ و «سیستم» مجموعهای از عناصر است كه با يكديگر ارتباط برقرار ميكنند و براي تحقق يك هدف واحد در تلاشاند. در هر شبكه، تغيير يك جزء بر ديگر اجزاء و بر كلّ، تأثيردارد و هيچيك از عناصر، اثر مستقل و جدا از مجموعه ندارند. بعضی اوقات اصطلاح «شبکه» معادل با اصطلاح «سیستم» بهکار میرود.
فرضیه بحث:
برهان در فلسفة اسلام، منجر به نظريّة “شبكهايبودن هستي” شده است. مقصود از شبکه هستی، برقراری رابطه علت و معلولی، اثرگذاری واثرپذیری میان کل پدیدهها در تمام لایههای عالم وجود است.
تبیین بحث:
براساس نظريّة فوق، هيچ حركتي در هستي، بدون تعامل با اجزاء ديگر آن انجام نميشود. عوالمي در ماوراء دنيا وجود دارند كه منشاء و سرچشمة موجودات مادي هستند و فعلوانفعالات موجود در دنيا و موجوداتِ آن، تابعي از فعلوانفعالات موجود در جهانهاي آسماني است و ايجاد اثري در جهان مادي(كه بهسبب فعّال شدن عللي در ماوراء بوده است)، سبب تاثير در نقاط ديگر ماورايي شده و در نتيجه آثار جديدي در جهان مادي پديد ميآيد واين چرخة فعلوانفعالات كه سررشتة آنها متصل به ارادة خداوند است، بههمين منوال استمرار مييابد؛ بدن در روح اثر ميگذارد و روح در بدن و هر دو در محيط و محيط درهر دو، و هر سه در مجاري ماورايي و سرچشمهاي موجودات تاثير ميگذارند و اين مجاري در يكديگر و در كل دنيا نفوذ دارند. كل اين تعاملات، تشكيل شبكة واحدي را ميدهدكه بهصورت سيستمي منسجم و يكپارچه، براي تحقّق هدفي در ارتباطند. شايد نموداري ابتدايي از شبكه هستي بر اساس فلسفة اسلام را، بتوان بهصورتي كه ميآيد تصويركرد:
براساس حكمت متعالية اسلام، هستي از مراتب تشكيكی وجود، از وجود بينهايتِ خداوندآغاز شده و به قابليّتِ وجود يافتن(هيولي) ختم ميگردد و اين مراتب ارتباط علتومعلولي با يكديگر دارند و يك مجموعة يكپارچه را تشكيل ميدهند. هر رتبه از وجود، خواص و آثاري بهخود ميگيرد و قوانيني براساس آنها در آن فضاي وجودي حاكم ميگردد. عالمِ قيامت، عالمِ برزخ و عالم دنيا، سهلاية كلّي هستي ميباشند.
این تصویر، برش و مقطعی معرفتی از «هر نقطه در هستی» میباشد و اینکه خداوند با یک نقطه نشان داده شده است بهمعنی محدود کردن او در آنجا نیست بلکه در هر نقطه در عالم هستی، این مخروط فعال است و در هر نقطه از عالم وجود، وجود از خداوند تجلی پیدا میکند و به کل لایههای هستی منتشر میشود.
از خدا آغاز شده (انا لله) و به دنیا میرسد (ثم رددناه اسفل سافلین) و به خدا برمیگردد (انا الیه راجعون). روح همه انسانها از «عالم امر» نشأت میگیرد (الا له الخلق و الامر + قل الروح من امر ربی) ، تنازل میکند (ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم) از نقطهای به دنیا وارد میشود (برزخ نزولی یا عالم ذر) ، به بدنی تعلق میگیرد، در محیط مادی قرار میگیرد، با همنوع ارتباط برقرار میکند، از نقطهای از دنیا خارج میشود (برزخ صعودی) و بهسوی خداوند بازمیگردد. هر کدام از خطوط داخل شکل، نمایاننده نیرویی است که به ما وارد میشود یا ما وارد میکنیم.
نیروهای مثبت (فرشتگان) و نیروهای منفی (شیاطین) در این عالم مشغول بهاثرگذاری هستند و ما انسانها در نقطهای خارج از برزخ و نزدیک به برزخ، در عالم مادی قرار گرفتهایم (نقطه اراده) ؛ به هر طرف که بخواهیم میتوانیم حرکت کنیم (اختیار داریم)، اما نمیتوانیم خارج از ساختار شبکه هستی و خارج از قوانین آن حرکت کنیم (اختیارمان محدود به جبرساختاری است).
کلیه عناصر هستی بر ما اثر میگذارند و ما نیز میتوانیم برآنها اثر بگذاریم، و از آنجایی که تمام حرکتها در این عالم برآیندی است، لذا برای اینکه بتوانیم بهسمت و سویی حرکت کنیم باید کلیه نیروهایی که به ما وارد میشود و ما می توانیم بر آنها نیرو وارد کنیم را محاسبه کنیم تا بتوانیم برآیند آنها را به سوی هدفمان بهدست آوریم؛ بنابراین باید هر کدام از خطوط موجود در شکل که نمایاننده یک نیرو وارده به ما هستند یک «معادله» تعیین کنیم یعنی تعیین کمیت و کیفیت و جهت نیرو در هنگام ارتباط ، تا بتوانیم برآیند این معادلات را طوری بهدست آوریم که رو به سوی هدف باشد.
چقدر و چگونه باید به بدن بپردازیم (تعیین کلیه عوارض زمانی مکانی کمی کیفی جهتی و …) تا برآیندش با نحوه پرداختن به محیط و نحوه پرداختن به همنوع و نحوه توجه به فرشتگان و نحوه توجه به شیاطین و …، رو به سوی خدا باشد.
دقّت دراين نمودار نشان ميدهد كه كوچكترين تغيير در هر يك از نقاط ارتباطي به ديگر نقاط هم سرايت ميكند، هر نقطه را كه حركت دهيد تمام نقاط ديگر هم حركت خواهند كرد. اگر بخواهيم جهت حركتِ “انسان بهسوي خدا” را تنظيم كنيم، بدون تنظيم ارتباطات نقاط ديگر، نميتوان جهت مطلوب را ايجاد كرد. وقتي انتخاب يك رنگ يا مدل لباس، در روحيّه انسان تأثير دارد و تغييراتي در احساسات و در پي احساس در افكار ايجاد ميكند و اين تغييرات در دراز مدت سبب تغيير جهت حركت زندگي ميشود،[۱]آيا ميتوان بدون ارائه برنامه براي جوانب مختلف زندگي و ايجاد اثرات حساب شده درفكر و روحِ فردي و جمعي، انسان را در كوتاهترين و سريعترين و باكيفيتترين حركت به سوي خدا بُرد؟
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
با توجه به نظريّة “هستيِ شبكهاي” و ملاحظة تعريف و اهداف دين، دين بايد براي سؤالات زير پاسخ داشته باشد (يعني دين بايد براي موارد زير كه عناصر حياتي زندگي انسان هستند طرح و برنامه ارائه دهد تابتواند هدف نهايي خود را محقق كند): (انتقال به مبنای دینشناسانه)
· چگونه ارتباط مطلوب با خدا داشته باشيم؟
· چگونه به هدف زندگي برسيم؟
· چگونه قلب و روح سالم داشته باشيم؟
· چگونه فكر و ذهن فعال و خلّاق داشته باشيم؟
· چگونه بدن سالم داشته باشيم؟
· چگونه ارتباط مفيد با ديگر انسانها داشته باشيم؟
· چگونه محيط زندگي سالم داشته باشيم؟
· چگونه نيازهاي خود را بهدرستي برطرف كنيم؟
موارد زير نيز برخي از جوانب و لايههاي زندگي هستند كه بنابر مقتضاي شبكهاي بودنِ هستي، دين تا براي آنها طرحوبرنامه نداشته باشد نميتواند انسان را به هدف موردنظر خود برساند[۲]و يك دينشناس بايد الگو و مدلي را كه دين براي آنها بيان كرده است شناسايي و ارائه كند:[۳]
نظام عبادي، نظام اخلاقي، نظام تربيتي، نظام آموزشي، نظام توليد و مصرف غذايي، مدل لباس و مسكن و استراحت، نظام بهداشتي، نظام حقوقي و قضايي، نظام امنيتي، نظام تجاري و اقتصادي، نظام زندگي اجتماعي و تعاون و فعاليّتهاي گروهي، نظام حكومتي و تصميمگيري،الگو و مدل فرهنگي، نظام خانوادگي و نظام رسانهاي.….. (رجوع به نقشه تمدن)
انتقال به بحث تفصیلی از مبانی هستیشناسانه
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
فلسفه ، حکمت متعالیه ، هستیشناسی ، نقشه هستی ، هرم هستی ، مخروط هستی، نظام علت و معلولی ، فرمول حرکت
[۱] اين نمودار الهام گرفته از نمودار زير است كه در كتاب“معادشناسي”،تاليف مرحوم علامهآيهاللهحاجسيدمحمدحسين حسينيطهراني قدسسره، انتشارات حكمت، ج۶ ص۲۰۰آمده است. مباني فلسفي نمودار نيز در همان قسمت از كتاب تشريح شده است.
دركتاب”هرم هستي”، ص۱۷۵ نيز آمده است: “وجه تشبيه جهان هستي به مخروط يا هِرَم اين است كه همانگونه كه راس مخروط بسيط و ناپيداست و در عين بساطت، محيط و فراگيرندة تمام جسم مخروط يا هرم است، مقام غيبالغيوب و غيبمكنون نيز به همينگونه است كه در عين احاطه و حضور قيومي در تمام مراتب هستي، اختصاص و تعيّن مخصوصي به هيچيك از نقاط مخروط ندارد؛ و نيز بهخاطر اين است كه در عين اتصال مستقيم و ناگسستني كه ميان تمام نقاط جسم مخروط و راس حاكميت بنيادي وجودي دارد، مراتب قرب و بُعد ذاتي و شدت و ضعف تعلّقي ميان مراتب متكثره حكمفرماست كه ميتواند از كثرت تشكيكي حكايت كند و از همه گذشته در هرم هستي ميتوان قاب قوسين را بهخوبي ترسيم رياضي نمود و راس مخروط را در قاب قوسين قرار داد.”
[۲] بررسي كتاب”مباني كلامي جهتگيري دعوت انبياء”، احد فرامرزقراملكي، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي۱۳۸۰، ميتواند در اين بحث راهگشاباشد.
[۳]هم در مقياس خُرد و هم در مقياس كلان
شبکه های اجتماعی