موضوع بحث:
« نظریه پردازی » چیست؟ و چگونه؟
مساله بحث:
فرآیند «تولید علم و نظریهپردازی» چگونه است؟ چگونه میتوان حقایق نهفته در هستی را کشف کرد و بهصورت موجّه ارائه نمود؟ شاخصهای ارزیابی فرضیهها و نظریهها کدامند؟
پیش فرض ها:
.
فرضیه بحث:
۱. نظریه = دستگاه علمی که به تبیین چیستی،چرایی یا چگونگی یک پدیده میپردازد. ( دستگاه علمی = مجموعهای حاوی تعاریف ، اصول موضوعه، قوانین،قضایا وتوصیفها از نوع رابطه میان متغیرها) انتقال به بحث از مبنای علمشناسانه
۲. نظریه پردازی دارای سه سطح و چهارده فرآيند است.
۳. براساس «نظریه» میتوان مدلسازی کرد.
۴. براساس منطق نظریهپردازی، فرضیهها و نظریهها باید سنجش و اعتباریابی شوند. (جدول شاخصهای تحلیل نظریه)
تبیین بحث:
تعاریف مختلفی از «نظریه» ارائه شده است؛ تعابیر زیر اشاره به هویت «نظریه» دارند:
(ر.ک. به کتابها و مقالاتِ: روش تحقیق دکتر دلاور، روش تحقیق دکتر حافظنیا، نظریهپردازی در مدیریت دکتر امیری، روششناسی عمومی نظریهپردازی دکتر داناییفرد)
ردیف |
تعریف نظریه |
۱ |
نظریه عبارت است از مجموعه ای روابط درونی ساختها (مفاهیم) ، تعاریف وقضایایی که دیدگاه منظمی از پدیده ها را از طریق تعیین روابط بین متغیرها، به منظور تبیین و پیش بینی پدیده ها مشخص میکنند. |
۲ |
کرلینگر: نظریه، مجموعه ای به هم پیوسته از سازه ها (Constructs)، مفاهیم (Concepts)، تعاریف و قضایا (گزاره ها=تعمیم های مرتبط به هم) است که به منظور تبیین و پیش بینی پدیده ها، از طریق تشخیص روابط بین متغیرها، یک نظر نظامدار در باره این پدیده ها ارائه می دهد. |
۳ |
يک نظريه يا قانون علمي، نماينده يک يا گروهي از فرضيه هاي مرتبط است که از طريق آزمايشات و سنجش ها تأييد شده اند. نظريه ها به راحتي کنار گذاشته نمي شوند بلکه هرگاه به نظر رسد که مشاهدات جديدي رخ داده اند که در قالب نظريه موجود نمي گنجند، دانشمندان نظريه موجود را مورد سؤال و بازسنجي بر اساس اين مشاهدات قرار مي دهند و تلاش مي کنند آن را با تغييراتي اصلاح کنند. |
۴ |
نظريه عبارت است از مجموعه قوانيني كه با يكديگر با روش قياس ارتباط منطقي دارند و بطور كلي بخشي از واقعيت را تبيين مي كنند. اين قوانين موجود در دل نظريه خود شامل دو نوع آگزيوم (اصول متعارف بديهي) و تئورم (قوانين سنتز شده از آن اصول بديهي) هستند. مثلا: آگزيوم اول: هر سنگي سخت است آگزيوم دوم: همه كوه ها از سنگ هستند. تئورم: هر كوهي سخت است. همانطور كه مشاهده مي شود طبق اصول منطقي قياس از دو آگزيوم يك تئورم ساخته شده است. |
۶ |
نظریه ها در مفهوم کلی، قضایایی هستند که مطابق قواعدی خاص کامل شده اند. این قضایا مطابق با قانون معین و بر اساس داده های قابل مشاهده به همدیگر مربوط شده اند و از آنها به عنوان وسایلی برای پیش بینی و تبیین پدیده های قابل مشاهده استفاده می شود. |
۷ |
ساموئلسون: یک نظریه، مجموعه ای از بدیهیات، قوانین و فرضیه هایی است که چیزی را در باره واقعیت قابل مشاهده تبیین می نماید. بنابراین، نظریه نقش های ویژه ای از نظر تعریف، منظم کردن، توضیح و پیشگویی روابط بین پدیده ها دارد. |
۸ |
نظریه، ایجاد یک شبکه نظاممند و هدفمند بین سازهها، مفاهیم و گزارههاست. نظریه ها ارکان اساسی علوم را تشکیل می دهند،زیرا تمام تفسیرها و تحلیل های ما از پدیده های طبیعی و اجتماعی در قالب نظریه ها صورت می گیرد. نظریه ها صرفاً کشف یک حقیقت پنهان نیستند. نظریه، شیوه نگاه کردن یا دیدنِ واقعیات، سازماندهی و اداره ی آنهاست. |
تعریف پیشنهادی این موسسه عبارتست از:
گزارهای که حاوی تبیین چیستی،چرایی یا چگونگی یک پدیده است و از برآیند مجموعهای از تعاریف،اصول موضوعه، قوانین، قضایا و توصیفهای از نوع رابطه میان متغیرها بهدست آمده است.
هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی، در آییننامه مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی «نظریهپردازی» را بهصورت زیر تعریف کرده است:
«اراﺋﻪي نظر ﻋﻠﻤﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺤﺼﻮل ﻣﻄﺎﻟﻌﻪو ﭘﮋوﻫﺶ روﺷﻤﻨﺪ و ﺑﺮﺧﻮردار از ﺳﻄﺢ ﻋﻠﻤﻲ ﻻزم ﺑﻮده، داراي ﻣﺒﺎﻧﻲ، ﻣﻨﻄﻖ، ﻓﺮﺿﻴﻪ و دﻻﻳﻞﻛﺎﻓﻲ و ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻋﻠﻤﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐ و ﻛﺎرﺑﺮد در ﺧﻮر ﺑﺎﺷﺪ.»
نقشها و کاربردهای نظریه:
نقش های هشتگانه زیر برای نظریه برشمرده میشوند: (از سایت کرسیهای نظریهپردازی)
۱. اولین نقش نظریه، تنظیم و خلاصه کردن دانش است. دنیا به صورت اطلاعات مجزا و پراکنده است و لذا افراد نیاز به تنظیم و ترکیب اطلاعات دارند. نظریه یکی از راه های دست یافتن به روش تنظیم دانش است. یکی دیگر از مزایای این نقشِ نظریه، خدمات و کمک های نظریه به کل دانش است. محقق نیاز ندارد هر تحقیقی را از ابتدا شروع کند؛ چرا که دانش در مجموعه ای از نظریه ها ارائه شده است و محقق می تواند هر مطالعه ای را با آگاهی و دانش منظم از تعمیم های دانش پژوهان پیشین آغاز کند.
۲. دومین نقش نظریه، تمرکز است. نظریهها علاوه بر تنظیم اطلاعات، بر بعضی از متغیرها و روابط آن ها تأکید و بقیه موارد را خارج می کنند. بنابراین، نظریه ها همانند نقشه عمل می کنند.
۳. سومین نقش نظریه، روشن کردن یا توضیح مشاهدات است: نظریه علائمی برای تفسیر، توضیح و درک پیچیدگی روابط انسان ارائه می دهد.
۴. چهارمین نقش نظریه پیش بینی است؛ اکثر نظریه ها به نظریه پرداز امکان پیش بینی حوادث و رویدادها را می دهند.
۵. پنجمین نقش نظریه، نقش کاوشگرانه آن است. این نقش نظریه در کمک به کشف مطالب به منظور کسب شناخت بیشتر و گسترش هر یک از نقش های دیگر آن بسیار مهم و حساس است.
۶. نظریه ها نقش ارتباطیِ ضروری و لازمی دارند. نظریه چارچوبی برای ارتباطات و محل آزادی برای بحث، تبادل نظر وانتقاد فراهم می آورد.
۷. هفتمین نقش نظریه، کنترل است. این نقش از پرسش های ارزشی حاصل می شود که در آن ها نظریه پرداز می کوشد تأثیر و خصوصیاتِ رفتاری خاص را مورد قضاوت و بررسی قرار دهد.
۸. نقش نهایی نظریه، حالتِ زایشی آن است. این نقش به معنای استفاده از نظریه در جهت برخورد با زندگی فرهنگی حاکم و ایجاد راه های جدید زندگی و به معنیِ استفاده از نظریه برای رسیدن به تحول است. نقش زایشی در برگیرنده ی قدرت مبارزه با تصورات حاکم بر فرهنگ، طرح پرسش های اساسی در مورد زندگی اجتماعی موجود، تقویت روند بازنگری بدیهیات و ایجاد راه های جدید برای اَعمال اجتماعی است (لیتل جان، ۹:۱۳۸۴-۸۸).
علاوه بر نقش های هشتگانه فوق برای نظریه، چهار کاربرد نظریه را نیز چنین بیان می شود:
۱. نظریه ها به ما کمک می کنند تا ببینیم.
دنیای حوادث و رویدادها به شیوه های گوناگون قابل تجربه است. آن چه مهم است، چگونگی تجربه جهان است. آن چه را هنگام نگاه کردن می بینیم، به نظریه های ما بستگی دارد.
۲. نظریه ها به ما کمک می کنند جستجو کنیم.
خواستِ ما برای دانستن بیشتر درباره جهان، یکی از دلایل معروف بودنِ زیاد نظریه هاست. نظریه ها نه تنها آن چه را میدانیم رمزگذاری می کنند، بلکه به ما اجازه می دهند که بیشتر یاد بگیریم.
۳. نظریه ها به ما کمک می کنندانتقاد کنیم.
نظریه ها به ما قدرتِ نقد و ارزیابیِ وضعیت ها و شرایط نابسامان اجتماعی و فرهنگی را می دهند. چنان که نظریه های انتقادی با تعریف و ترسیم ارزش ها و حقایق راستین، واقعیت ها را به نقد می کشند.
۴. نظریه ها به ما کمک می کنند عمل کنیم.
در شرایط اجتماعیِ مدرن، تصمیم گیری در مورد چگونگی عمل کردن، مبهم و پیچیده است. لذا مجبوریم برای تصمیم گیری در مورد چگونگی عمل کردن و نوع آن، قضاوت کنیم. نظریه ها گاهی اوقات به ما کلیدهایی برای چگونگی عمل کردن در مواجهه با وضعیت های مشکل را می دهند، زیرا افعال ما به وسیله نظریه ها هدایت می شود (۱)
زیرساختها و عناصر تشکیلدهنده یک نظریه: (اسلاید بحث)
نظریهها برای تبیین پدیدهها هستند + برای تبیین هر پدیده باید زیرساختهای آن کشف شوند= کلیه الزامات شناختی، بینشی، مهارتی، روشی و عنصری برای تحقق علت مادی و علت صوری یک پدیده و فعال شدن علت فاعلی برای صورتبندی پدیده، که زیرساختهای آن پدیده هستند، باید در فرآیند نظریهپردازی کشف و توصیف شوند. (زیرساخت = آنچه اجزاء و روابط میان اجزاء پدیده را برای رسیدن به اثر آن پدیده ایجاد میکند؛ زیرساختهای نگرشی، بینشی، مهارتی، روشی، اجتماعی و مدیریتی.)
ردیف |
برخی مصادیق «زیرساخت» براساس تحلیل وجودی |
۱ |
توصیف مفهومی |
۲ |
اثبات امکان تحقق |
۳ |
هدف و انگیزه |
۴ |
عامل پدید آورنده و فعالکننده |
۵ |
زمینه لازم برای پدید آمدن و فعالسازی |
۶ |
اجزاء لازم برای پدید آمدن و فعالسازی |
۷ |
تعیین زمان، مکان، کمیت، کیفیت لازم برای تحقق |
۸ |
تعیین عناصر بیرونی و مرتبط با پدیده که در ایجاد اثر نهایی نقش دارند |
۹ |
تعیین مبدء، مقصد و مراحل تحقق پدیده |
۱۰ |
تعیین انواع احتمال و مسیر برای حرکت و تعیین مسیر بهینه |
۱۱ |
تعیین موانع احتمالی حرکت و چگونگی برطرف کردن آنها |
مصادیق زیرساخت در محور نگرشی: ضرورت وجودِ:
۱. دید کلاننگر۲. دید تمدنی۳. دید میانرشتهای۴. دید کاربردی و کارکردی و تولید محصول برای زندگی۵. دید آرمانبین و اصلاحگر۶. دید آیندهنگر۷. دید راهبردی۸. دید جهانی۹. دید تناقضیاب۱۰. دید شبههشناس۱۱. دید نیازشناس۱۲. دید سیستمی و فرآیندیاب۱۳. دید میانرشتهای۱۴. آشنایی با پدیده توسعهیافتگی۱۵. اصطلاحشناسی علم۱۶. آشنایی با زبان مخاطب۱۷. آشنایی با شبکه مسائل و موضوعات زندگی
۱۸. بررسی تاریخ علم و روند تولید علم درتاریخ
مصادیق زیرساخت در محور مهارتی: ضرورت وجودِ:۱. مهارت تفکر، خلاقیت و فعالسازی تعقل۲. مهارت فرضیهپردازی (حدسهای روشمند)۳. مهارت متغیرشناسی۴. مهارت کشف روابط درونی و بیرونی در یک سازه۵. مهارت کشف اطلاعات بهینه۶. مهارت تحلیل اطلاعات۷. مهارت مطالعات تطبیقی۸. مهارت مطالعات میانرشتهای۹. مهارت مفهومسازی۱۰. مهارت گزارهسازی سهلالفهم و سهل الاستعمال۱۱. مهارت نظریهسازی در یک دستگاه علمی۱۲. مهارت مدلسازی۱۳. مهارت کشف لوازم یک نظریه و مدل، در یک نظام علمی۱۴. مهارت ارزیابی یک نظریه و مدل۱۵. مهارت کارآمدسازی یک نظریه و مدل۱۶. مهارت نقادی در یک دستگاه علمی
مصادیق زیرساخت در محور روشی: ضرورت وجودِ:
الف- تعیین پارادایم با عناصر هشتگانة آن:
- دلیل کاوش علمی
- ماهیت واقعیت اجتماعی
- ماهیت انسان
- نقش شعور عامه
- چیستی نظریه
- تبیین درست
- مدرک و شاهد معتبر
- جایگاه ارزش ها و تمایلات
ب- تعیین مبادی تصوری و تصدیقی: (انتقال به بحث تفصیلی)
- هستیشناسانه
- روششناسانه
- معرفتشناسانه
- علمشناسانه
- انسانشناسانه
- جامعهشناسانه
- تاریخشناسانه
- آیندهشناسانه
- ارزششناسانه
- دینشناسانه
ج- رویکرد فلسفة علمی (فلسفه مضاف به علم):
- شناسايي ماهيت دانش مورد نظر (از حيث منطقي و تاريخي)
- هندسه، قلمرو و ساختار دانش
- معناشناسي مفاهيم كليدي
- روششناسي و كشف رويكردها و رهيافتها
- مباحث معرفتشناختي دانش مانند چگونگي توجيه و اثبات گزارهها
- مبادي تصوري و تصديقي (پيشفرضها و مبادي علمي و غيرعلمي مانند تبيينهاي روانشناختي و جامعهشناختي)
- غايت و كاركرد و پيامدهاي فردي و اجتماعي دانش
- بررسي تطبيقي گرايشهاي مختلف در آن
مصادیق زیرساخت در محور اجتماعی و مدیریتی: ضرورت وجودِ:
- هدفگذاری
- ترسیم نقشه جامع علمی و استراتژی کلان علمی
- بستر اجتماعی تولید علم
- اراده جمعی
- مقررات و ضوابط قانونی و سازمانی مناسب
- مدیریت پژوهش و ساماندهی مراکز پژوهشی
- گسترش انجمنها، کرسیهای علمی، قطبهای علمی
- تحرک و روانی نقلوانتقال نخبگان علمی
- ایجاد تناسب میان آموزش و پژوهش
هر نظریه، مبتنی بر بستهای مفهومی و روشی حاوی موارد زیر است:
تعریف مفاهیم بهکاربرده شده در نظریه، تعیین اصول موضوعهای که در نظریه بهعنوان پیشفرض گرفته شده است، تعریف روشی که براساس آن مفاهیم با یکدیگر و با اصول موضوعه ترکیب میشوند و مفهوم جدید یا قاعده جدیدی تولید میشود. این بسته حاوی سه سطح و چهارده فرآيند است:
(اصطلاحات «فرضیه» و «آزمون» در فضای «تجربهگرایانه» ذکر نشده است بلکه فرضیهپردازی و آزمونکردن در هر لایه و سطح و بُعدی از پدیدهها، به تناسب آن است.)
دستورالعملهای مختلف برای «نظریه پردازی»: فرآیندهای مختلفی برای رسیدن به یک نظریه توسط اندیشمندان علوم انسانی ارائه شده است که برخی از آنها در پاورقی عرضه شدهاند.(۲)
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
. برای موجّهسازی «تحول در علوم انسانی» و تولید «علم دینی» ، رعایت منطق نظریهپردازی ضروری است. این منطق مبتنی بر «عقلانیت پایه» است و هیچ رویکرد خاص بر آن حاکم نیست.
۲. براساس منطق مذکور در فوق میتوان جدولی برای «تحلیل نظریهها» بهصورت زیر ارائه کرد:
(این جدول برای ارائه نمونه، با محتوای نظریه « حِکمی – اجتهادی » حجتالاسلام خسروپناه در مورد مدل علم دینی پُر شده است.)
ردیف |
محورهای تحلیل و بررسی یک نظریه |
محتوای نظریه (به عنوان نمونه، نظریه حکمی – اجتهادی در علم دینی) |
۱ |
متن نظریه (عبارات اصلی بیانکننده نظریه) |
۱. علم دینی = دانشی که با بهرهگیری از مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، دینشناختی، ارزششناختی و روششناختیِ اسلامی به هستیشناسی، رابطهشناسی و کارکردشناسیِ پدیدههای ریاضی، طبیعی، زیستی، انسانی، بههدف درک رابطة «ملکی- ملکوتی» پدیدهها میپردازد. ۲. با الگوی حکمی اجتهادی، تولید علوم انسانی رفتاری اجتماعی ممکن است. ۳. الگوی حکمی اجتهادی، فرآیند معرفتیِ تولید نظریات علوم رفتاری اجتماعی اسلامی است. ۴. فرآیند معرفتی این تولید چنین است: أ. از نظام هستیشناسانه، معرفتشناسانه و دینشناسانه، نظام انسانشناسانه استخراج شود؛ ب. از نظام هستیشناسانه و انسانشناسانة دین، مکتب ارزشی دین استخراج شود؛ ج. از مکتب انسانشناسانه و مکتب ارزشی دین، شاخصهای انسان مطلوب و انسان خاص (انسانِ اقتصادی، اجتماعی، …) استخراج شود؛ د. برای توصیف انسان موجود، با استفاده از روش اجتهادی، سوالات پرسشنامهای برای سنجشهای کمی و کیفی، تولید میشود و با روش تجربی کمی و کیفی اجرا شود. ه. براساس شاخصهای انسان مطلوب دینی، شناخت از انسان موجود نقد شود؛ و. از مکتب ارزشی دین، نظامهای ارزشی فقهی حقوقی، اخلاقی عرفانی استخراج شود؛ ز. از نظامهای ارزشی دین، ارزشهای مضاف(ارزشهای اقتصادی، …..) استخراج شود و چگونگی تغییر بهدست آید. |
۲ |
مفاهیم اصلی تشکیلدهنده نظریه |
نظام فلسفی (نظریة حکمت خودی)، نظریه دیدهبانی، فلسفه علوم، فلسفه امور، نظام معرفتشناسی (نظریه بداهت نظامند کارآمد)، نظام انسانشناسانه، انسان خاص (انسانِ موصوف)، مکتب ارزشی، ارزشهای مضاف، انسان محقق، انسان مطلوب، تعریف دین، اجتهاد فقهی، روش حکمی اجتهادی، عقلانیت اسلامی، علوم انسانی اسلامی، رابطة مُلک و ملکوت، علوم انسانی رفتاری اجتماعی، تمدن نوین |
۳ |
مساله اصلی نظریه (صاحبنظریه به حل چه مسالهای اهتمام ویژه دارد؟) |
فرآیند اسلامیسازی علوم انسانی چگونه است؟ (فرآیند معرفتی، فرآیند راهبردی، فرآیند مدیریتی) |
۴ |
مسائل فرعی نظریه (صاحبنظریه به دنبال پاسخگویی به چه مسائلی است؟) |
تعریف علم دینی و اسلامیسازی علوم چیست؟ الگوی معرفتی اسلامیسازی علوم رفتاری اجتماعی چگونه است؟ این الگو چگونه تحقق مییابد؟
|
|
بستر معرفتی نظریه (نظریه و صاحبنظریه از چه نظریات یا افکاری اشراب شدهاند؟) |
حکمت متعالیه |
۵ |
چهارچوب معرفتی حاکم بر نظریه (پارادایم و گفتمان حاکم بر نظریه، با ذکر تمام محورهای تشکیلدهندة پارادایم) |
حکمت نوصدرایی(در هستیشناسی و انسانشناسی)، ارزششناسی فقهی اخلاقی عرفانی اسلامی، معرفتشناسی مبناگرا (با نظریة بداهت نظامند کارآمد)، فلسفههای امور در حکمت خودی (بهویژه فلسفه هستی، فلسفه معرفت، فلسفه دین، فلسفه انسان، فلسفه ارزش) |
۶ |
چهارچوب روشی حاکم بر نظریه (از چه روش یا روشهایی برای تعریف، توصیف، تفسیر و تبیین استفاده کرده است؟) |
برهانی، تجربی، اجتهادی با کارکرد استنطاقی (با پرسش بیرون از متن به متن مراجعه شود) + استفاده از دلالتهای التزامی گزارههای دینی استفاده از «ظن مُدلّل» (روشمند) بررسی تاریخی منطقی در کشف فرآیندهای احتمالی برای تولید علم دینی (دیدهبانی) |
۷ |
پیشینه نظریه (چه نظریاتی همگرا با این نظریه عرضه شده است؟) |
نظریه علم دینیِ نقیب العطاس، اسماعیل فاروقی، العلوانی، نصر، گلشنی، عابدی شاهرودی، زیباکلام، جوادی آملی |
۸ |
تعاریف موجود در نظریه (چه تعاریفی در نظریه ذکر شده است؟) |
علوم انسانی اسلامی، علومی هستند که با روش حکمی اجتهادی به توصیف انسان مطلوب، انسان محقق و نحوة تغییر او میپردازند. |
۹ |
توصیفهای موجود در نظریه (قیود و شرایط هر یک از موضوع و محمول و نسبت) |
محمول نظریه، مقید به: ۱. علوم رفتاری اجتماعی (مجموعه توصیف، تبیین و توصیهها) ۲. در پاسخ به مشکلات و نیازهای انسان معاصر ۳. تشخیص داده شده با روش حکمی اجتهادی ۴. استخراج شده از مبانی هستیشناسانه، انسانشناسانه و ارزششناسانة خاص (مثلا خصوصیات انسان اقتصادی در حکمت اسلام) ۵. تفریع شده با روش حِکمی در توصیف انسان موجود ۶. و استخراج شده از آیات و روایات با روش اجتهادی در توصیف انسان مطلوب |
۱۰ |
روابط موجود در نظریه (چه روابطی بین مولفهها یا مفاهیم یا عناصر یا متغیرهای مختلف در نظریه آمده است؟) |
فلسفه مطلق (دربردارندة فلسفههای مضاف به حقایق و مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی، انسانشناختی، روششناختی، دینشناختی) ! تولید نظام ارزشی و الگوی انسان مطلوب! شکلگیری نظام انسانشناسی ! تولید نظام مکتب رفتاری اجتماعی! تولید انسانشناسیهای خاص (انسان اقتصادی، انسان فرهنگی، …) ! تدوین نظام روششناسی! تولید نظریه! تولید علم انسانی |
۱۱ |
تبیینهای موجود در نظریه (چه استدلالهایی در نظریه ذکر شده است؟) |
به دلیل مبنای مولف در قلمرو دین، آموزههای دین در توصیف انسان مطلوب، ظرفیت تبدیل شدن به مدل را دارند. به دلیل مبنای مولف در فلسفه علوم انسانی، علوم اجتماعی دارای چهار ساحتِ توصیف انسان موجود، توصیف انسان مطلوب، نقد انسان موجود، فرآیند تغییر انسان موجود هستند. |
۱۲ |
تفسیرهای موجود در نظریه (چه اجزاء و روابط پنهانی در نظریه، آشکارسازی شده است؟) |
۱. فرآیند تولید علم دینی و اسلامیسازی علوم انسانی رفتاری اجتماعی= مجموعه سه فرآیندِ «توصیف انسان مطلوب»، «توصیف انسان موجود» و «توصیه برای تغییر» ۲. علوم انسانی، مبتنی بر پنج نظام هستند: نظام فلسفی، نظام انسانشناسی، نظام ارزششناسی، نظام مکتبی، نظام روششناسی ۳. در نظام فلسفی، رویکرد «حکمت خودی» اتخاذ میشود. ۴. فلسفههای مضاف از فلسفه عام استخراج شوند. ۵. پیشفرضهای علمشناختی، معرفتشناختی و دینشناختی، در نظام فلسفی تبیین شوند. ۶. در نظام انسانشناسی، انسان عام و انسان خاص[۳] توصیف شوند. ۷. نظام مکتبی، اصول حاکم بر زندگی فردی و اجتماعی است که از آن به مکتب اقتصادی، مکتب سیاسی، مکتب اجتماعی تعبیر میشود.[۴]
|
۱۳ |
توجیههای استفاده شده در نظریه (مثالها و شواهد صدق بهکاررفته در نظریه) |
بررسی مبادی معرفتی ۱۲ نظریه در علوم انسانی و کشف تاثیر تغییر نوع نگاه به مبادی در خروجی نظری مانند تابع مصرف فریدمن، ساختاریابی گیدنز، نظریه انقلاب فوکو |
۱۴ |
لوازم منطقی نظریه (دلالتهای التزامی و مباشر نظریه) |
استفاده از اجتهاد دینی برای استخراج شاخصهای سنجش انسان موجود، از دین استفاده از روشهای تجربی برای اجرای عملیات سنجش و تحلیل آن استفاده از اجتهاد برای استخراج شاخصهای انسان مطلوب و نظام ارزشی استفاده از اجتهاد و تجربه برای تعریف عملیاتی تغییر انسان موجود به مطلوب (علومی مانند فقه، اخلاق، عرفان، روانشناسی) |
۱۵ |
نتایج معرفتی نظریه (چه تاثیری در چه فضای علمی ایجاد میکند؟) |
۱. تلاش برای تولید فلسفههای مضاف بالخصوص فلسفه مضاف به امور ۲. تلاش برای تولید انسانشناسیهای خاص و ارزششناسیهای خاص ۳. تلاش برای تولید شااخصهای انسان مطلوب ۴. تلاش برای تولید چگونگی تغییر از موجود به مطلوب ۵. علومی را میخواهیم که ربط ملک و ملکوت را برقرار کنند. ۶. رویکرد غربگزینی انتقادی |
۱۶ |
آثار نظریه (آثار عینی که نظریه میتواند ایجاد کند یا ایجاد کرده است) |
تولید مبانی فلسفه علوم انسانی اسلامی |
۱۷ |
رقباء نظریه (افکار و نظریاتی که همگرا با این نظریه نیستند و مخالف محسوب میشوند) |
همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را قبول ندارند. همه نظریاتی که امکان تولید علم دینی را در همه علوم قبول دارند و تعریف علم دینی را الگوی یکسان برای همه علوم میدانند. همه نظریاتی که روش تولید علم دینی را فقط منحصر در استخراج نقلی میدانند. |
۱۸ |
روش گسترش نظریه (آیا صاحبنظریه، خودانتقادی داشته است یا اشاره به شیوه تکمیل و بازسازی نظریه کرده است؟) |
نیاز نظریه به تکمیل از جهت فرآیند استخراج و تولیدمدل عملیاتی |
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
منطق نظریه پردازی ، تولید علم ، علم دینی ، تحول در علوم انسانی، الگوی پیشرفت و توسعه ، تمدن اسلامی
(۱) از دانیل لیتل به نقل مهدی زاده، سید محمد، (۱۳۸۹)؛ نظریههای رسانه: اندیشه های رایج و دیدگاه های انتقادی، تهران: نشر همشهری، چاپ اول۱۳۸۹.
(۲) برخی فرآیندهای پیشنهادی اندیشمندان علوم انسانی برای نظریهپردازی:
(این مدلها از مقاله روششناسی عمومی، جناب آقای دکتر حسن داناییفرد نقل شدهاند و مقصود از کلمه مولف در تصویر آخر، ایشان میباشد.)
شبکه های اجتماعی