موضوع بحث:
« روش تحصیل خلاق و مهارتمحور » چیست؟ چرا؟ و چگونه؟ (اسلاید + مقاله + کارگاه آموزشی + انتقال به کارگاه روش تحقیق و روش تدریس)
مساله بحث:
چگونه میتوان بهجای حفظ مطالب علمی در طول سیر تحصیل، از همان ابتدا، تحصیلی مبتنی بر تولید فکر و علم و خلاقیت داشت؟ و چگونه میتوان از همان ابتدا، از مطالب علمیِ بهظاهر صِرفاً نظری و تئوری، برای حل مسائل و رفع نیازها در عمل استفاده کرد؟
پیش فرض ها:
۱. روش تحصيل زیرمجموعه علوم تربیتی است؛ علوم تربیتی تابعی از هویت تربیت است؛ هویت تربیت تابعی از هویت انسان است.
۲. هويت انسان = حیوانی با قابلیت عقلانیت شبکهای؛ که دارای نیروی حرکتزای غریزه، فطرت، احساسات و عواطف و تمایلات، تفکر و عقل، اراده و انتخاب است که قابلیت تشدید و تضعیف دارد. (سه حیطة شناختی، عاطفی، حرکتی) (انتقال به مبانی انسانشناسانه)
۳. تربيت = جهتدهی به قوای انسان برای رشد، بهطوری که منجر به توانایی انجام مستقل یک کار شود.
۴. هدف تربیتِ انسان، خروج از محدودیتهای وجودی است.
۵. آموزش = ابزار تغییر درشناخت و احساس انسان است که منجر به تغییر در رفتار میشود.
۶. تحقیق = مراحل و ضوابط لازم برای کشف صحیح و تحلیل موجّه اطلاعات به هدف حل یک مساله؛ «تحقیق»، تولید اطلاعات است و نه جمعآوری اطلاعات تولیدشده قبلی. (انتقال به بحث تفصیلی در مورد روش تحقیق شبکهای)
فرضیه بحث:
۱. تحصیل = برقراری ارتباط ادراکی با مجموعهای منظم و منطقی از بستههای علمی، بهطوریکه منجر به یادگیری شود.
۲. خلاقیت و نوآوری = توانایی کشف اجزاء و روابط پنهان از دید عمومی در باره یک موضوع و پدیده و بازسازی آن، براساس یافتههای جدید؛ و به تعبیر دیگر، خلاقیت = تلاش معرفتی برای کشف اجزاء و روابط نهفته در شبکه هستی (انتقال به بحث تفصیلی در مورد خلاقیت)
۳. مهارت = توانایی استفاده از اطلاعات، برای انجام صحیح، مستقل و مکرر یک کار (انتقال به بحث تفصیلی در مورد مهارتمحوری)
۴. آموزش تحقیقمحور و مهارتافزا = فرآیند هدايت فراگير بهسوي تشخيص مساله و فعالسازي تفکر او براي حلمساله، و اقدام عملی توسط فراگیر برای حل مساله در كلاس (شبیهسازی عملی فرآیند تولید علم و کاربرد علم)
۵. روایت «عنوان بَصری» راهبردهای «تحصیل تفکرساز و مهارتمحور و عبودیتافزا» است. (انتقال به متن و ترجمه روایت)
تبیین بحث:
مرکز ثقل تحصیل، یادگیری است؛ «يادگيري» عبارت است از: شكل گرفتن روح در اثر برقرار شدن ارتباط ادراكي با يك موضوع، به منظور انجام يك عمل براي رفع يك نياز (در تعابیر روانشناسانه چنین گفته میشود: یادگیری ایجاد تغییر نسبتا پایدار در رفتار است.)
يادگيري وقتي تحقّق مييابد كه فرد بتواند از اطلاعاتي كه بهدست آورده است براي حركتي در زندگي استفاده كند. بر اين اساس هنگاميعلم آموز ميتواند به اين سطح برسد كه:
- نياز به مطلب را لمس كند.
- امكانات و معادلات موجود در هستي را تشخيص دهد. (برای دستیابی به پاسخ)
- كيفيّت ارتباط بين امکانات و نيازها را كشف كند.
- توجّه متمركز به اهميّت موضوع در زندگي پيدا كند.
- بتواند مستقلاً بين امكانات و عناصر مفيد با موقعيّت نياز ارتباط برقرار كند و عناصر نامطلوب را كنار زند. (مجموعه اهداف شناختي، رواني و عملي)
ركن اصلي اين تعريف “شكل گيري”روح است؛ يادگيري حالتي است كه در روح (نه فقط در ذهن) ايجاد ميشود و حقيقتي را در خود مييابد. خصوصيات اين تعريف عبارتند از :
- برقراري ارتباط ادراكي با يك موضوع (ميخواهيم چيزي را بشناسيم)
- ارتباطي كه به خاطر انجام يك عمل برقرار شده است. (وقتي ميخواهيم كاري بكنيم بايد اطلاعات لازم را بهدست آوريم)
- عملي كه سبب رفع يك نياز و حل يك مشكل است.
- احساس نياز تصميم به رفع آن
- كسب اطلاعات لازم
- تبديل اطلاعات به عمل رفع نياز
مهمترين ابزار براي تبديل اطلاعات به عمل، نشان دادن اهميّت مطلب در چرخة زندگي است. اهميّت مطلب نيز در صورتي ملموس میشود كه نياز به آن احساس شود. به هر مقداري كه اين احساس قويتر باشد، مطلب درس مهمتر خواهد شد و توجّه متمركزتري را ايجاد خواهد كرد و تلاش بيشتري براي دستيابي به روشي كه رفع نياز كند صورت خواهد گرفت. در اثر اين تلاش است كه يادگيري محقَق ميشود.
مقدمه ۱) تحصيل براي يادگيري علم است.
مقدمه ۲) يادگيري، با تبديل اطلاعات به عمل توسط خودِ طالبعلم صورت ميپذيرد.
مقدمه ۳) تبديل اطلاعات به عمل درصورتي انجام ميشود كه طالبعلم نياز به اطلاعات را لمس كرده باشد و قوانين وجودي مربوط به موضوع را كشف نمايد و عناصر موثر و مانع را تشخيص دهد.
مقدمه ۴) طالبعلم بهوسيله تفكّر ميتواندمطالب را كشف كند.
نتيجه:
تحصيل يعني: تلاش طالبعلم براي دستیابی به مهارت در تفكّر، تفكّري كه اطلاعات لازم براي رفع نياز را كشف كند و به عمل تبديل نمايد.
تحصيل يادگرفتن روش تفكّر است؛ و يادگرفتن روش تفكّر جز با فعّاليّت خود طالبعلم محقق نميشود. نقش معلم زمينهسازي براي فعّاليّت فكري طالبعلم و هدايت او به سوي فعاليّتهاي فكري ثمربخش است. استاد، بايد طالبعلم را در موقعيّت احساس نياز قرار دهد تا اهميّت رفع نياز براي او ملموس شود؛ سپس به سوي كشف امكانات رفع نياز هدايت كند (نه اينكه اطلاعات لازم را مستقيماً در اختيار او بگذارد؛ طالبعلم بايد جستجو كند و خود اطلاعات لازم رابهدست آورد؛ استاد نقاط نفوذ به مطلب و سرچشمههاي استخراج آن را به طالبعلم نشان ميدهد). و در نهايت، طالبعلم را راهنمايي ميكند تا از امكانات و اطلاعات بهدست آمده براي حلّمسأله و رفع نياز استفاده كند و آنها را در عمل بكار ببرد.(دقّت كنيد)
فعاليّتهاي طالب علم براي انجام يك تحصيل صحيح :
• تشخيص نيازي كه درس پاسخگوي آن است.
• فهم اهميّت موضوع( نقش اين نياز در زندگي)
• جستجو اطلاعات لازم براي رفع نياز
• كشف ارتباط معلومات بهدست آمده با موضوع نياز
طالبعلم ميآموزد، تا زندگي كند پس بايد طوري بياموزد كه بتواند در تمام زمينههاي زندگي مشكلات خود راحل كند و بتواند بعد از خروج از مراكز علمي به يادگيري ادامه دهد؛ يعني تشخيص دهدكه چه بايد بداند؟ و چگونه بايد عمل كند؟ زندگي نيازمند نگرشهاي كلان و خرد است،زندگي نيازمند ابداع و طراحي است، رسيدن به كمال و هدف نيازمند تفكّري خلّاق است.طالب علم بايد خود را به تفكّر خلّاق برساند. (انتقال به بحث سطوح فهم و ادراک)
اهميّت تدوين اهداف درس به قدري است كه اگر در طراحي تحصيلي فقط بتوانيم آنها را دقيق و شفّاف تعيين كنيم به آستانه موفقيّت رسيدهايم. اهدافي مفيد و موفّق خواهند بود كه در آنها به نيازها و مسائل زندگي واقعي پرداخته شده باشد. (انتقال به فهرست اهداف مهارتی برای تکتک علوم حوزوی)
مدل يادگيري :
عناصر موجود در عمليات يادگيري عبارتند از :
- نيازي كه انگيزه يادگيري شده است.
- متن درسي (اطلاعات لازم براي رفع نياز)
- يادگيرنده و محتويات دروني او
- ياددهنده بههمراه امكانات و تواناييهاي او
- موقعيت مكاني، زماني و… در يادگيري
بين اين عناصر چه ارتباطي بايد باشدتا يادگيري تحقق يابد؟ پاسخ اين پرسش در حقيقت ارائه طرحي براي تحصيل موفّق است. در تحصيل به دنبال يادگيري هستيم پس مدلسازي براي يادگيري، مدلسازي براي تحصيل است
در چرخة تعليم و تعلّم، عناصر زيرنقش عمده دارند:
- متن آموزشي
- استاد
- مطالعه
- تحقيق
- مباحثه
- كتابت
- تمرين
- ارزيابي
- زمان، مكان،ابزار و مديريت آموزشي
موارد فوق را اجمالاًبررسي ميكنيم:
۱. متن آموزشي:
علم براي عمل و زندگي است و كتاب ابزاري براي يادگيري، بنابراين ساختار كتاب آموزشي بايد براساس ساختار يادگيري تنظيم شود. نقطه تحقق يادگيري، تبديل اطلاعات به عمل و كاربرد است پس متن آموزشي است كه قابليّت تبديل علم به عمل را در طالبعلم ايجاد كند. متني ميتواند اين قابليت را ايجاد كند كه حداقل سطح كاربرد از سطوح فهم وادراك را هدف گرفته باشديعني مساله و مشكل يا نيازي واقعي را مطرح كند و طالب علم را براي حل آن راهنمايينمايد.
كتاب درسي، راهنماي تفكّر و خلاقيّت است نه حل المسائل و گنجينه پاسخها. به نظر شما كداميك از دو كتاب زير بايد كتاب درسي شوند؟
الف- كتابي كه مفاهيم آن شفاف و قابل درك است.
ب- كتابي كه مفاهيم آن به راحتي قابل درك نيست.
كتابي كه شفاف و قابل درك است در سطح فهم ماست و جز گسترش سطحي اطلاعات ثمر ديگري ندارد اما كتابي كه به راحتي قابل درك نيست از سطح فهم ما بالاتر است و اگر براي فهم آن تلاش كنيم، قدرت ادراكي خود رابيشتر كرده ايم و ثمره آن گسترش عمقي اطلاعات است.
سروكار داشتن با كتاب هاي ساده وروان، طالب علم را به جايي نميرساند. رعايت تدريج و حركت از ساده به مشكل، قاعده آموزش است اما اين مطلب با ساده و روان خواني تفاوت اساسي دارد، اين قاعده بايد در زمينه تحليل و خلاقيّت اعمال شود.
به نظر شما كتاب هايي كه به اصطلاح طلبگي داراي “ان قلتَ، قلتُ” است براي يادگيري مناسب تر است ياكتاب هايي كه مطالب را دسته بندي شده و بدون توضيح اضافي ارائه كرده اند؟
در پاسخ این سوال حتماً با نظرات و سلائق مختلفي مواجه خواهيد شد، اما بدانيد كه اگر به دنبال علم و كشف حقيقت و يادگيريِ واقعي هستيم بايد با متوني سروكار داشته باشيم كه تفكّر ما را برانگيزانند و سطح ادراكي ما را به سطوح تحليلي و نقّادانه و خلّاق برسانند. روايات زير ببینید:
مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَا. (كافي ج ۸ ص ۱۲۲)
“هر كه نظرات گوناگون را بررسي كند و در كنار يكديگر قرار دهد، نقاط ضعف هر يك را خواهد شناخت.”
إضْرِبُوا بَعْضَ الرَّاي بِبَعْضٍ يـَتَوَلَّدُ مِنهُ الصَّوابُ. (غررالحكم ص ۴۴۲)
“نظرات را با يكديگر مقايسه كنيد تا حقيقت آشكار شود.”
كُونُوا نَقَّادَ الكَلامِ. (بحارالانوارج ۲ ص ۹)
“نقاط ضعف و قوت مطالب را كشف كنيد و فقط شنونده نباشيد.”
۲. استاد:
مركز فعّاليّت استاد، تدريس است و تدريس يعني: راهنمايي طالبعلم براي انجام تفكّري كه اطلاعات لازم براي رفع يك نياز را كشف كند و به عمل تبديل نمايد.
تدريس ياددادنِ روش تفكّر است. نقش معلم زمينه سازي براي فعّاليّت فكري طالبعلم و هدايت او به سوي فعاليّتهاي ثمربخش فكري است. استاد، بايد طالبعلم را در موقعيّت احساس نياز قرار دهد تا اهميّت رفع نياز براي او ملموس شود. سپس به سوي كشف امكانات رفع نياز هدايت كند (نه اينكه اطلاعات لازم را مستقيماً در اختيار او بگذارد؛ طالبعلم بايد جستجو كند و خوداطلاعات لازم را بهدست آورد؛ استاد نقاط نفوذ به مطلب و سرچشمههاي استخراج آن رابه طالبعلم نشان ميدهد). و در نهايت، طالبعلم را راهنمايي ميكند تا از امكانات و اطلاعات بهدست آمده براي حلّمسأله و رفع نياز استفاده كند و آنها را در عمل بهكاربرد. (دقت كنيد)
نقش استاد زمينهسازي و راهنمايي و متوجّه كردن است و نقش طالبعلم جستجو، تفكّر و فعّاليّت براي حل مشكلات و رفع نيازها. وظيفه استاد فراهم سازي زمينه براي رشد تفكّر خلّاق است. هويّت و فرآيندتدريس بر اساس نگرش اسلام، هويت و فرآيند يك دعوت است. استاد، دعوت كنندة شاگرد به سوي حقايق است. استاد، طالبعلم را براي كشف واقعيّتها دعوت ميكند، و طبيعي است كه هر دعوتي هدفي را دنبال ميكند و تداركاتي را ميطلبد. يك دعوت، يك محرك و جلب كننده توجّه است. دعوتي موفّق است كه بتواند انگيزه كافي را براي حركت و پيگيري ايجاد كند؛ و سپس از عهده راهبري و تدارك بقيّه حركت برآيد.
تحصیل تفکرساز و مهارتمحور، از يك الگوي كلي باعنوانِ “الگوي سهبُعدي” تبعيّت ميكند كه از آيه شريفه ۱۲۵ سوره نحل “اُدْعُ اِلي سَبيِلِ رَبِّك بِالحِكْمَهِْْ والمَوعِظَهِْْ الحَسَنَهِْْ وجَادِلهْم بِالَّتي هِيَ اَحْسَن” استخراج شده است. اين الگو سه ابزار براي حركتهاي علمي ارائه نموده است :
۱. کشف قوانين و معادلاتي كه درپسِ پردة مطالب درس نهفته است به طوري كه منطقي بودن مطالب درس احساس شود.
۲. کشف نفع مطلب درس و ضررمطلع نبودن از آن، به طوري كه كشش بسوي مطلب درس پيدا شود.
۳. نقد و بررسي مطالب و نظريات مشابه، بطوريكه برتري مطلب درس احساس شود.
3.تمرينمحوری:
يكي از سه ركن علمآموزي در کلام حضرت صادق علیهالسلام عبارت بود از:”اُطْلُبِ العِلمَ بِاسْتِعْمَالِهِ” يعني اگر دنبال علم واقعي هستيبايد آنچه ميآموزي را به كار ببندي؛ (انتقال به متن کامل روایت) فلسفة تمرين كردن و تمرين دادن دقيقاً رعايت همين نكته است.
به نظر شما كسي كه تمام قواعد خوشنويسي را حفظ كرده است و چند بارهم به ديگران توضيح داده است اما هيچگاه قلم به دست نگرفته است و خطي ننوشته است،آيا چنين كسي با اوّلين قلم به دست گرفتن خط زيبايي را خواهد نوشت؟ يا كسي كه تمام قواعد شنا را به دقّت خوانده و حفظ كرده است اما تا بحال شنا نكرده است آيا وقتي براي اوّلين بار وارد آب شد ميتواند شنا كند؟ علم با عمل رشد ميكندو تثبيت ميشود؛علمي كه فقط حافظهاي باشد به درد زندگي واقعي نخواهد خورد و حكم خيالات و روياها را دارد. اگر براي درسهايي كه ميخوانيد تمرين عملي نداريد واستفاده آنها را درزندگي تمرين نميكنيد، انتظار پيشرفت و كشف حقايق و دستيابي به ثمرات ظاهري وباطني علم را نداشته باشيد.
تمام موضوعات درسي از ادبيات گرفته تا فلسفه و تاريخ داراي تمرينات مناسب با خود و زمينههاي كاربردي هستند كه ميتوان مطالب درس را باتمام وجود لمس كرد. منتظر اساتيد يا متون درسي نباشيد كه براي شما تمرين تهيّه كنند (گرچه وظيفه آنهاست)، خود به دنبال علم و كاربردهاي آن بگرديد، به معني واقعي، طالب علم و جستجوگر دانش باشيد.مطالب ادبيات را بر آيات و روايات تطبیق کنید، مطالب منطق را بر گفتگوهاي روزانه و نوشتجات منتشره پياده سازيد و… (انتقال به راهنمای تهیه تمارین مهارتی براساس اهداف مهارتی)
4.ارزيابي تحصیلی:
يك موسسه آموزشي در تبليغات خود اينگونه آورده است: «اعتبار ما به اعتبار آزمون ما است.» چگونه بهدست آوريم كه :
- چه چيزي را ياد گرفته ايم؟
- آيابه اندازه لازم فراگرفته ايم؟
- آيااز آموختههاي خويش ميتوانيم استفاده كنيم؟
- آيامهارت لازم براي گسترش دادن به آموختههاي قبلي خود را كسب كرده ايم؟
- آياروحيّه و ذهنيت ما نسبت به موضوع درس شكل مناسب گرفته است؟
بحرانهاي زندگي انساني همواره از جايگزين شدن خيال به جاي واقعيات بوجود آمدهاند. اشتباهات وانحرافات تنها معضل بشر است و اشتباه وخطا، معلول جايگزيني مجاز به جاي حقيقت. علم وفهمِ درست، كيمياي حيات است و خضر زندگاني. دراين ميان، بزرگترين بحران و زيانبارترين وضعيت، توهم علم وعلم آموزي است. فردي كه بهدنبال علم و واقعيت آمده است وسرمايههاي وجودي خويش را براي يافتن حقيقت به جريان انداخته است اما به چيزي جز توهّمات وخيالات نرسيده وخود نيز نميداند و فكر ميكند كه حقايق را در دست دارد، زندگيِ خود وديگراني را هم بر اساس آن پيريزي ميكند.
اگر آنچه آموختيم راه و رسم زندگي نيست، علم نياموختيم بلكه سرمايه حيات را آتش زده ايم. اگر آنچه آموختيم را نميتوانيم به كار ببريم و با آن زندگي را راهبري كنيم، علم نياموختيم وفقط شاهدي از دور برزيبايي او بوديم. اگر آنچه آموختيم توسعه گر زندگي به سوي ابديت نيست، عمرگرانمايه به ارزان فروختيم.در بوته نقد و ارزيابي قرار گرفتن بزرگترين نعمت براي انسان است چرا كه سعد و نحس دنيا وآخرت او را شفاف ميسازد و از حسرت و ندامت ابدي نجات ميبخشد.
ارزيابي چيست؟ ارزيابي يعني: جمعآوري و تحليل اطلاعات براي اخذ يك تصميم؛ و ارزيابي در آموزش عبارت است از: تشخيص تغييراتي كه در رفتار طالب علم به وجود آمده است (نوع تغيير درسطح آگاهي ها، روحيات و مهارتها)+ مقايسه اين تغييرات با اهدافي كه براي درستعيين شده بود.(علمآموز چه مقدار به اين اهداف دست يافته است؟) فرآيند مقايسه تغييرات فوق با اهداف تعيين شده كه ميزان برخورداري طالب علم از خصائص و صفات مطلوب را نشان ميدهد، فرآيند “اندازه گيري” است. نتيجهاي كه از اين مقايسه به دست ميآيد تصميمساز خواهد بود. اين تصميم سازي بوسيله تحليل نتايج امتحانات (كشف نقاط ضعف و قوت) انجام ميشود.
از اساتيد و مديريتهاي آموزشي بخواهيم كه امتحانات كاربردي و آموزشي برگزار كنند، امتحاناتي كه نواقص ما دركارآيي در زندگي را به ما نشان بدهد و تفكّر ما را فعال سازد. حقيقتِ «سواد» قدرت استفاده از اطلاعات معتبر، براي حركت دادن زندگي فردي وجمعي به سوي هدف آفرينش است.
خصوصیات مجموعه آموزشی:
بر اساس نگرش اسلام به علم و علم آموزي، مجموعه آموزشي قابل مراجعه و قابل اعتماد مجموعهاي است كه منطبق با روايات زير باشد:
۱. قَالَ رسول الله صلي الله عليه وآله: أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُدَ عليهالسلام: لَا تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ الْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ (الكافي ج ۱ ص ۴۶)
“برنامه ارتباط با من را ازعالمي كه دنيازده است نگير و با چنين فردي مرتبط نباش و ازمطالب او بهره برداري نكن كه باعث ميشود محبت من از قلب تو، بهتدريج زائل شود؛ اينگونه عالمان راهزنان راه خدا هستند. كمترين جريمهاي كه براي آنها قرار ميدهم ايناست كه لذّت گفتگوي با خودم را از قلبهايشان بيرون ميكشم.”
۲. قال ابو عَبْدِ اللَّهِ عليهالسّلام: طَلَبَهْْ الْعِلْمِ ثَلَاثَةٌ فَاعْرِفْهُمْ بِأَعْيَانِهِمْ وَ صِفَاتِهِمْ صِنْفٌ يَطْلُبُهُ لِلْجَهْلِ وَالْمِرَاءِ وَ صِنْفٌ يَطْلُبُهُ لِلِاسْتِطَالَةِ وَ الْخَتْلِ وَ صِنْفٌ يَطْلُبُهُ لِلْفِقْهِ وَ الْعَقْلِ فَصَاحِبُ الْجَهْلِ وَ الْمِرَاءِ مُوذٍ مُمَارٍ مُتَعَرِّضٌ لِلْمَقَالِ فِي أَنْدِيَةِ الرِّجَالِ بِتَذَاكُرِ الْعِلْمِ وَ صِفَةِ الْحِلْمِ قَدْ تَسَرْبَلَ بِالْخُشُوعِ وَ تَخَلَّى مِنَ الْوَرَعِ فَدَقَّ اللَّهُ مِنْ هَذَا خَيْشُومَهُ وَ قَطَعَ مِنْهُ حَيْزُومَهُ وَ صَاحِبُ الِاسْتِطَالَةِ وَ الْخَتْلِ ذُو خِبٍّ وَ مَلَقٍ يَسْتَطِيلُ عَلَى مِثْلِهِ مِنْ أَشْبَاهِهِ وَ يَتَوَاضَعُ لِلْأَغْنِيَاءِ مِنْ دُونِهِ فَهُوَ لِحَلْوَائِهِمْ هَاضِمٌ وَ لِدِينِهِ حَاطِمٌ فَأَعْمَى اللَّهُ عَلَى هَذَا خُبْرَهُ وَ قَطَعَ مِنْ آثَارِالْعُلَمَاءِ أَثَرَهُ وَ صَاحِبُ الْفِقْهِ وَ الْعَقْلِ ذُو كَآبَةٍ وَ حَزَنٍ وَ سَهَرٍ قَدْ تَحَنَّكَ فِي بُرْنُسِهِ وَ قَامَ اللَّيْلَ فِي حِنْدِسِهِ يَعْمَلُ وَ يَخْشَى وَجِلًا دَاعِياً مُشْفِقاً مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ مُسْتَوْحِشاً مِنْ أَوْثَقِ إِخْوَانِهِ فَشَدَّاللَّهُ مِنْ هَذَا أَرْكَانَهُ وَ أَعْطَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَمَانَهُ. (الكافي ج ۱ ص ۴۹)
” طالبين علم سه دسته هستند خوب آنها و نشانههايشان را شناسايي كن:
۱. كسانيكه علم را براي پيروزي درمشاجرهها و نزاعها (و در حقيقت براي جهل) ميخواهند.
۲. كساني كه علم را براي برتري طلبي و فخرفروشي ميخواهند.
۳. كساني كه علم را براي فهميدن و بالابردن سطح ادراك ميخواهند.
خصوصيات هر يك از اين سه دسته اينگونه است:
دسته اول: افرادي آزاردهنده و پرحرف هستند كه در مجالس مختلف زبان به سخني به ظاهر عالمانه و متواضعانه ميگشايند،كساني كه فقط جلوهاي ظاهري از تواضع دارند و خبري از آن در قلب و روحشان نيست؛ به همين دليل خداوند آنها را رسوا ميكند.
دسته دوم: افرادي دورو و چاپلوس هستند كه نسبت به همطرازان خود برتري طلب بوده و براي افراد پولداري كه پستتر ازآنها هستند احترام قائلند و از سرمايه آنها بهرهبرداري ميكنند و دين خود را به آنها ميفروشند، به همين دليل خداوند شهرت و آوازه آنها را از بين ميبرد و آثارشان را از ميان آثار علماء محو ميكند.
دسته سوم: افرادي دلشكسته ، غمگين وشبزندهدار هستند كه به گوشهاي خزيدهاند و در تاريكيهاي شب به خدا توجه دارند.كساني هستند كه عمل ميكنند و معترف به تقصير هستند. كساني كه با عطوفت و محبت به سوي خدا دعوت ميكنند، كساني كه سر به كار خود دارند اما مردم و جامعه را خوب ميشناسند و به خاطر اهميّتي كه نسبت به دينشان قائلند با نزديكترين دوستانشان هم با احتياط ارتباط برقرار ميكنند. به همين دليل خداوند زندگي استواري به آنها عنايت ميكند ودر روز قيامت در تحت امان الهي قرار دارند.
۳. فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَيُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَيُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ. (شرح نهج البلاغة ابنابيالحديد ج۱ ص ۱۱۳)
“خداوند پيامبران خود را مستمراً از ميان مردم و براي مردم فرستاد تا تجديد آن پيوند ذاتي اوّليّه با خداوند را ازمردم بخواهند و نعمت فراموش شده را به ياد آنها بياورند و مطالب لازم را به گوش آنها برسانند و حجت را بر آنها تمام كنند و گنجينههاي نهاني عقول مردم را بيرون بكشند.”
۴. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليهالسلام في تفسير قَوْلِهِ تَعَالَى” وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ” قَالَ: نَزَلَتْ فِي الَّذِينَ غَيَّرُوا دِينَ اللَّهِ (وَ تَرَكُوا مَا)أَمَرَ اللَّهُ وَ لَكِنْ هَلْ رَأَيْتُمْ شَاعِراً قَطُّ تَبِعَهُ أَحَدٌ إِنَّمَا عَنَى بِهِمُ الَّذِينَ وَضَعُوا دِيناً بِآرَائِهِمْ فَتَبِعَهُمُ النَّاسُ عَلَى ذَلِكَ. (وسائل الشيعة ج ۲۷ ص ۱۳۲؟)
“حضرت صادق عليهالسلام درتفسير آيه “شاعران كساني هستند كه گمراهان به دنبا ل آنها حركت ميكنند” فرمود: اين آيه مربوط به كساني است كه دين خدا را تغيير دادند و قوانين الهي را عوض كردند. (شاهد بر اينكه منظور آيه اين چنين كساني هستند اين است:) آيا تا بهحال ديدهاي كسي دنبالرو شاعري شود؛ منظور آيه دركلمه “شعراء” كساني هستندكه دين خود ساختهاي براي مردم درست كردهاند و مردم هم دنبال آنها رفتهاند.”
۵. ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ.
“بَشري كه خداوند به او كتاب آسماني و فهم حقايق هستي و پيام الهي داده است به هيچ وجه ديگران را به سوي خود دعوت نميكند بلكه به آنها ميگويد: به واسطه آموزش دادن كتاب آسماني و سروكاري كه با حقايق داريد، اهل خدا و مرتبط با او باشيد و به سوي خدا دعوت كنيد.”
فرآیند اجرایی یادگیری:
هر درس مجموعهاي از مطالب است، امّانه مطالبي پراكنده بلكه مجموعهاي كه هدفي را دنبال ميكند. جملات درس با يكديگرتركيب ميشوند و نتايج جديدي را توليد ميكنند. يك كتاب منطقي و منسجم در مجموع،يك جمله بيشتر نيست. جملهاي كه بيانگر هدف اصلي و اولويت اوّل مؤلف است. مؤلف سؤال و نيازي را احساس كرده و با تلاش علميو عملي، پاسخي را براي آن يافته ودرصدد انتقال پاسخ به مخاطبين خود است. طبيعي است كه ارائه يكباره پاسخ يا ممكن نيست يا مفيد نيست. مخاطبين بايد پيش نيازهاي فهم پاسخ را داشته باشند و زمينههايلازم براي ادراك ذهنيت مؤلف را بهدست آورند. بنابراين مؤلف از نقطهاي آغاز ميكندكه به نظر او ميتواند زمينههاي لازم براي رسيدن به هدف را ايجاد كند.
مؤلف بايد ذهن و روح مخاطب را حركت بدهد و ازنقطه آغاز به نقطه هدف برساند. حركت ذهن از يك نقطه براي رسيدن به نقطه ديگر، درحقيقت روند يك تفكّر منطقي است. ذهن در صورتي به يك نتيجه جديد ميرسد كه بتواند معلومات قبلي خود را تركيب كند يا در زمينه يك تجربه جديد قرار گيرد. مؤلف درصورتي ميتواند مخاطبين خود را حركت بدهد كه از گزارههاي آشنا شروع كند و با يك تركيب شفّاف و آگاهانه به نتايج بعدي برسد و با تركيب نتايج قبلي به نتايج جديدتري دست يابد و به همين ترتيب تا اينكه به نتيجه نهايي و جمله هدف برسد.
امّا چون مولفين معمولاً از ذهن منطقيِ شكل يافته استفاده نميكنند و مطالب را بهصورت صُغري و كُبري تنظيم نمينمايند بلكه از قابليت منطقي ناخودآگاه خود استفاده ميكنند، لذا معادلات منطقي و تركيبهاي موجود بين جملات و يا مقدمات منطقي يك جمله، معمولاً نهفته ميماند. بايد اين حلقههاي رابط را تشخيص داده شود و در ديد علمآموزان قرار گيرد.
اگر متن درس، مطالب صحيح و واقعي باشد (يعني محتواي جملات و ارتباط آنها بر اساس معادلات و قوانين منطقي باشد) و استاد نيز بتواند جملاتي را كه تركيبي در پس پرده آنها وجود دارد به درستي در ديد علمآموزان قرار دهد، ميتوان اطمينان داشت كه علمآموزان خود به نتايج برسند و يادگيري مطلوب محقق گردد.
مهارت در تبديل جملات روزمره به قضيههاي منطقي(موضوع و محمول) و تبديل گفتارها به قياسهاي منطقي (صُغري و كُبري و نتيجه) براي يك طالب علم از ضروريات است. اگر در سيستم آموزشي يك كشور، از ابتدا به دانشآموزان مهارت تحليل منطقي جملات آموزش داده شود و ذهن آنها در تشخيص صورت منطقي و تركيب منطقي جملات مهارت بيابد، ميزان رشد و موفقيّت آن كشور در عرصههاي مختلف زندگي باور نكردني خواهد بود.
نقطه اصلي تحقق يادگير،ي نقطه اتصال به زندگي است، نقطه تبديل اطلاعات به عمل؛ نشان دادن كاربرد يك مطلب يعني نشان دادن منافع آن در زندگي؛ آنچه بيشترين انگيزه و حركت را ايجاد ميكند تاانسان چيزي را بياموزد كاربرد آن در زندگي است. آنچه بيشترين دقّت و موشكافي رابراي كشف علوم ايجاد كرد تأثير اطلاعات در زندگي بود.
سوال: چگونه نفع مطلب درس و ضرر عدم اطلاعاز آن را كشف كنيم؟ پاسخ: بهترين وسيله براي اين انتقال، قرارگرفتن در موقعيّت نياز به مطلب است. با ترسيم وضعيتهاي نياز به يك مطلب، خودبهخودفرد به سوي لمس نفع مطلب و ضرر ندانستن آن سوق داده ميشود. موقعيتهاي نياز راچگونه ترسيم كنيم؟
ترسيم صحنهها و حوادث روزمرة زندگي،بيان تجربيات خود و ديگران، ارائه سرانجام گذشتگان، استفاده از جريانات وگفتارهايي كه در كنار ما در حال ايجاد هستند بهترين ابزار براي قرار گرفتن در يك موقعيّت زندة احساس نياز است. در كتابهاي تاريخ، كتب ادبيات پند و نصيحت صحنههاي واقعي از حوادث عبرت انگيز فراوان در دسترس است. در كليه موضوعات درسي از ادبيات گرفته تا فلسفه و تاريخ، ميتوان موقعيتهاي فراواني براي احساس نياز به مطلب رايافت و ارائه داد. (فقط كميدقت و حوصله لازم دارد.)
عملكرد مقايسه و تطبيق، پايه فعاليتهاي ذهن است. فهم و ادراك بامقايسه رشد ميكند؛ قراردادن فرد در موقعيّت مقايسه و تطبيق بهترين زمينه براييادگيري است. براي هر سوالي پاسخهاي متعددي ارائه شده است، براي هر مسألهاي راه حلهاي گوناگوني پيشنهاد شده است، پاسخ و راهحلي كه در درس وجود دارد يكي ازآنهاست و چه بسا بهترينِ آنها ، امّا اگر طالبعلم پاسخهاي مشابه ديگر را نداند،اهميّت پاسخ كتاب و نقاط قوت و ضعف آن آشكار نميشود. علم آموزي موفّق است كه نيازرا لمس كند و براي رفع آن راه حل بدهد و ذهن خود را به سوي توليد يك پاسخ بكشاند،سپس پاسخ ديگري را كه متفاوت با پاسخ خود است بيا بدو بين پاسخ خود و پاسخ جديدداوري كند و به اصلاح و تكميل پاسخ خود (در حد پاسخي كه كتاب درسي ارائه كرده است)بپردازد. توجّه به حدّ كلاس و سطح علميِ كتاب درسي بسيار ضروري است. بلندپروازي وكشاندن ذهن به مطالبي كه فوق ادراك فعلي است موجب شكست درس خواهد شد.
جدول اهداف علوم حوزوی و روشهایی که تحصیل را به اهداف تعیین شده میرسانند:
شماره | موضوع | حداقل هدف | حداقل روش |
۱ | ادبيات | فهم قرآن و روايات + توانايي ترجمه آنها | ترجمه ( ريشهشناسي + وزن شناسي + جملهشناسي + قرينهشناسي ) |
۲ | منطق | توانايي استدلال كردن و اقناع اذهان + كشف مغالطات و نقد آنها | تبديل جملات روزمره و جملات مقالات به قياسهاي منطقي |
۳ | فقه | شناخت قانون خدا براي زندگي فردي و جمعي + توانايي پاسخ به سوالات و حل مشكلات | تشريح آيات الاحكام و روايات كلي فقهي در هر باب + قراردادنويسي + تحليل پروندههاي قضايي |
۴ | اصول | دستيابي به قواعد قانونگذاري و قانون فهمي | تحليل آيات و روايات براي استخراج نظر اسلام در يك موضوع |
۵ | فلسفه | شناخت مدل هستي + تشخيص واقعيات از توهمات | تحليل روابط بين موجودات + تشريح رابطه بين خدا و خلق |
۶ | كلام | دستيابي به نگرش اسلام به خدا هستي ، انسان ، جامعه و راه اتصال به خدا | تشريح آيات و روايات مربوط به خدا ، جهان ، انسان ، جامعه و راه اتصال به خدا |
۷ | عرفان | شناخت موقعيت خدا در هستي + رابطه خدا با خلق + خصوصيات يك انسان كامل | مدلسازي از هستي بر اساس نگرش عرفان + تحليل شخصيتي و رواني انسانهاي كامل + سلوك عملي |
۸ | اخلاق | شناخت خوب و بد ، درست و غلط در رفتار | تحليل آيات و روايات اخلاقي + تعيين ملاكهاي يك انسان متعادل |
۹ | تاريخ | دستيابي به ملاك وقايع و حوادث براي استفاده در جربانات و مشكلات امروزه زندگي | تحليل تاريخ و مهارت در شناسايي وقايع |
۱۰ | رجال | توانايي تشخيص افراد قابل اعتماد در نقل گفتارها و رفتارهاي معصومين | تحليل شخصيت و مهارت در آزمون هاي شخصيت شناسي |
۱۱ | حديث | توانايي تشخيص كلام معصوم و فهم مراد آن | تحليل حديث و مهارت در تشخيص اسلوب گفتاري معصومين عليهم السلام |
۱۲ | تفسير | توانايي فهم پيام خدا به بشريت | تحليل آيات و مهارت در فهم اسلوب گفتاري خداوند جل جلاله |
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
۱. هويت آموزش عبارتست از: مجموعه فعاليتهايي كه منجر به يادگيري ميشوند.
۲. هويت پژوهش عبارتست از: فعاليت قدمبهقدم فكري براي حلمساله
۳. هويت آموزشپژوهشمحور عبارتست از: هدايت فراگير بهسوي تشخيص مساله و فعالسازي ذهن او براي حلمساله در كلاس
۴. راهبردآموزشپژوهشمحور عبارتست از: برقراري ارتباط ميان مطالب درس با واقعيات زندگي بههدف حلمساله
۵. راهكارهای فعالسازي آموزشپژوهشمحور عبارتست از:
آموزش«روش تحقيقِ تفكرمحور» به اساتيد و فراگيران
آموزش«روش تدريس پژوهشمحور» به اساتيد و توليد طرحدرسهاي پژوهشمحور
آموزش«روش سنجش و ارزيابي پژوهشمحور» به اساتيد
نهايي كردن آييننامه اجرايي «آموزشپژوهشمحور»
۶. علمِ مورد نظر اسلام،علم نافع است یعنی علمی که قدرت استفاده از آگاهيهاي معتبر، براي ایجاد زندگی عادلانه و الهی و ارتقاء مستمر کیفیتِ آن را ایجاد کند.
۷. این علم بدون تجربههای عملی در پیادهسازیِ آن در گفتارها، دریافتها و رفتارها، برای طالب علم قابل وصول نیست.
۸. حافظهمحوری در تحصیل،آسیب اصلی وضعیت موجود در حوزهه است.
۹. مهارتمحوری در تحصیل،نقطه عطف و تحول در حوزههای علمیه است.
۱۰. این مهارت برای کیفیتافزایی در تحصیل که بهمعنی استفاده از ابزارهای علمی برای کشف و عملیاتی کردن نظرات دین است، فعال میشود.
۱۱. دین، هویتی میانرشتهای دارد و آموزشهای لازم برای دینشناس شدن بهصورت میانرشتهای برنامهریزی میشوند.
۱۲. اسلامشناسی، خود، یک رشتة تخصصی است و گرایشهای کلامی، فقهی، تفسیری، حدیثی، اصولی و …پس از احراز تخصصِ اسلامشناسی، بهصورت رشتههای فوقتخصصی تعریف میشوند.
۱۳. احراز تخصصِ اسلامشناسی،یعنی دستیابی به مهارت استنباط روشمند از گزارههای دین و توانایی مستندسازی نظر استنباط شده.
۱۴. ادبیات مورد نظر درحوزه، به هدف فهم متون بلاغیِ قرآن، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه تدوین میگردد؛نَه فقط برای فهم متون فقهی و اصولی؛ بنابراین سطح ادبیاتخوانی در حوزه برای وصول به هدف حوزه، سطح ادبیات تحلیلی است.
۱۵. ایجاد مهارت در کیفیتافزاییِ علمی، نیازمند مهارت «تحقیق» است. بنابراین بر سردر حوزههای علمیه باید نوشت: «کسی که روش تحقیق نمیداند وارد نشود.»
۱۶. طی دورة پیشنیاز«مهارت تحقیق»، «مهارت تحصیل» و «دینشناسی» شرط پذیرش رسمی در مدارس علمیه است.
۱۷. در «مهارت تحقیق»،مهارت موضوعشناسی، سوالپردازی، تفکر برای حلمساله، فرضیهسازی، دستیابی به اطلاعات مرتبط، ارزیابی اطلاعات، مطالعات تطبیقی، مدلسازی و تدوین علمی مورد آموزش قرار میگیرد.
۱۸. مهارت «تفکر» و مهارت«مطالعه» دو رکن اصلی تحصیل هستند اما تحصیل موفق، تفکرمحور است نَه مطالعهمحور.
۱۹. مهارت «ثبت و طبقهبندی و بازیابی اطلاعات» حافظ تلاشهای علمی یک طلبه است.
۲۰. مهارت «همفکری،مشاوره و مباحثه» ضامن صحت و جامعیت تلاشهای علمی یک طلبه است.
۲۱. مهارت «برنامهریزی واقعبینانه» عامل بهرهوری عمر یک طلبه است.
۲۲. روشهای مختلف تحصیل را میتوان بهصورت زیر شاخصگذاری کرد که جز روش کارگاهی، منطبق بر شاخصهای مطلوب نیست.
شماره | روش تحصيل | توضيح اجمالي |
۱ | روخوانيِ متن درس | طالب علم از روي كتاب ميخواند و هر جا به نظرش توضيح لازم داشت پيگيري ميكند و گاهي نيز چيزي مينويسد و سوالي را پاسخ ميدهد. |
۲ | شنيدن سخنراني استاد | در جلسه درسي كه استاد تمام مطالب درس را مانند يك سخنراني توضيح ميدهد و در انتهاي سخنراني يا در مقاطعي از آن به پاسخ دادن به سؤالات ميپردازد، شركت ميكند. |
۳ | جزوه نويسي | مطالبي را كه استاد بيان ميكند مينويسد و خود را متمركز در آنها ميكند. |
۴ | مطالعه (فردي يا گروهي) | موضوعاتي و منابعي را خود افراد (يا از طريق استاد) معين كرده آنها را مطالعه كنند و سپس به سؤالات درس پاسخ ميدهد و توضيحاتي پيرامون موضوعات مطرح شده بيان ميكند. |
۵ | تحقيق (فردي يا گروهي) | موضوعي را معين كرده، سعي ميكنند تا مطالبي را درباره آن بهدست آورند با آزمايش و تجربه كنند و نتايج را به صورت مقاله بنويسند و در كلاس عرضه كنند. |
۶ | مباحثه و نقد (فردي يا گروهي) | مسألهاي را مطرح كرده، نظر ديگران را ميطلبند سپس نظر افراد يا گروهها را نقد و بررسي ميكنند. |
۷ | حل مسأله و خلاّق | استاد موضوعي را مطرح ميكند و از شاگردان ميخواهد تا هر چه در مورد آن به نظرشان ميرسد بيان كنند (نه اينكه به منابع مراجعه كنند بلكه سعي كنند خود توليد كنند) و نظريه بدهند. استاد آنها را در توليد نظريات راهنمايي ميكند. |
۸ | كارگاهي | استاد موضوع يا مسألهاي را مطرح ميكند و از شاگردان ميخواهد تا هر چه در مورد آن به نظرشان ميرسد به صورت فردي بنويسند، سپس با يكديگر بحث كنند، سپس منابع مربوط به آن را بيابند و يافتههاي خود را با آنها مقايسه كنند و اصلاح يا تكميل نمايند و آثار عملي نظر خود را جستجو كنند و بنويسند، سپس نظرات گروهي را در كلاس مطرح كنند تا نقد و بررسي شود. |
شبکه های اجتماعی