موضوع بحث:
« روش تحقیق در علوم انسانی »
مساله بحث:
چگونه میتوان بیشترین کشف را از واقعیت پدیدهها که چند بُعدی، ترکیبی، چند زاویهای و چند نمایی، چند لایهای و چند سطحی، چند مرتبهای و دارای انعطاف در ارتباط با عناصر و عوامل بیرونی و زمینهها هستند، به دست آورد؟
پیش فرض ها:
۱. این بحث در «پارادایم شبکهای» تحلیل میگردد و اصول آن، حاکم بر مباحث است. (انتقال به بحث تفصیلی در پارادایم شبکهای)
۲. روش تحقیق = مراحل و ضوابط لازم برای کشف صحیح و تحلیل موجّه اطلاعات برای حل یک مساله. روش تحقیق شبکهای = مراحل و ضوابطی که از علم فلسفه و حکمت متعالیه، برای تحلیل هر پدیدهای در مقیاس شبکه هستی،استخراج شده است.
۳. علوم انساني = علومي كه به فهم،توصيف و تبيين رفتارهاي انسان در حيطههاي فردي، جمعي، تاريخي،تمدني و ماورائي ميپردازند و اين پردازش در لايههاي رفتارهاي تفكري، احساسي، گفتاري، و كاركردي گسترده شده و دامنة آن از حداقلهاي لازم تا حداكثرهاي مطلوب نوسان يافته است(اعم از اينكه روش فهم، توصيف و تبيين در اين علوم، مشاهده و تجربه باشد يا استنتاج وبرهان). (انتقال به بحث شبکه مسائل علوم انسانی)
فرضیه بحث:
الگوریتم «تحقیق شبکهای شش مرحلهای»، مدل پیشنهادی برای تحقیق در علوم انسانی است.
تبیین بحث:
براساس پارادایم شبکهای:
۱. تجربه، از منابع معرفت است و روش تجربی که مبتنی بر استقراء است با ضوابطش، معرفتزا است و کاشف از ساختار یامعادلهای در خلقت است.
۲. عقل، از منابع معرفت است و روش عقلانی که مبتنی بر برهان منطقی و قیاس است با ضوابطش، معرفتزا است. لذا روش «تحلیل مفهومی» برای کشف برخی از ابعاد یک پدیده باید بهکار برود.
۳. وحی یا شهود قلبی، از منابع معرفت است و روش وحیانی که مبتنی بر شهود و علم حضوری است با ضوابطش، معرفتزا است.
۴. «کمیّت» نماد حدّ و مرز و کثرت وتمایز در هستی است لذا کَمّیتجویی، از روشهای معرفتزاست و روشهای مبتنی برکمّیت، کاشف بُعدی از ابعاد پدیدهها میباشند.
۵. «کیفیت» نماد تشکیکی بودن وجود ومراتب در هستی است، لذا کیفیتجویی، از روشهای معرفتزاست و روشهای مبتنی بر کیفیت،کاشف بُعدی از ابعاد پدیدهها میباشند.
۶. ظاهر و بُعد محسوس پدیدهها، فارغ از متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی، بخشی از وجود واقعی آنهاست لذا روش تجربی باضوابطش معرفت زاست.
۷. باطن و بُعد نامحسوس پدیدهها(منشاءهای درونی بروز و ظهورات هر پدیده) بخشی از وجود واقعی آنهاست و میتواند براساس«بستر و زمینه و متغیرهای زمانی و مکانی و ارتباطی» تغییر کند. لذا روشهای تفسیری وابسته به زمینه یا فاعل شناسا با ضوابطش میتواند معرفتزا باشد.
نکته بسیار مهم:امکان تغییر در پدیده براساس تاثیرات زمینهای، نامحدود نیست و به طیف اصلی وجودی پدیده محدود میشود. (لذا نسبیگرایی مردود است.)
۸. بر این اساس (یعنی محور هفتم) روش«هرمنوتیکی» مبتنی بر مبناگروی معرفتشناسانه، قابل استفاده است و برای کشف برخی از ابعاد و لایههای پدیدهها و گزارهها باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۹. بر همین اساس روش «پدیدارشناسانه»نیز برای کشف برخی از ابعاد و لایههای پدیدهها باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۱۰. بر همین اساس، روش «تحلیل تاریخی»نیز که بستری برای مشاهده عینی رفتارهای پدیدهها و کشف معادلات نهفته در آنهاست،باید مورد استفاده قرار بگیرد.
۱۱. بر همین اساس، روش «عرفکاوی» که از روشهای وابسته به زمینه و بستر پدیده یا متن است نیز باید مورد استفاده قراربگیرد. از نتایج این اصل، ضرورت استفاده از «تحلیلهای زبانی» در کشف واقعیتهاست.
۱۲. علوم مختلف، بررسی پدیدههای خلقت از زوایای مختلف هستند و از آنجاییکه پدیدهها تکبُعدی نیستند و شبکهای هستند، برای کشف تمام جوانب و زوایای یک پدیده به هدف پیشبینی و کنترل، باید ازروشهای «میانرشتهای» استفاده کرد.
مجموعه این اصول دوازدهگانه را میتوان در «الگوریتم تحقیق موضوعمحور» بهصورت زیر تجمیع کرد:
در روش تحقیق، برای کشف واقعیتها،از رویکردتلفیقی، تطبیقی استفاده میکنیم؛ تلفیق و تطبیق شش رویکرد زیر:[۱]
رویکرد تحلیل زبانی، تحلیل مفهومی،پدیدارشناسی و تجربی[۲]، تحلیل وجودی[۳]، تاریخی[۴]،میانرشتهای که به ترتیب ذکر شده، مورد استفاده قرار میگیرند:[۵]
توضیح: (هر شش مرحله در دو قسمت ارائه شده است.)
براساس «روش تحقیق شبکهای» ، دستیابی به واقعیت در هر پدیده، نیازمند محاسبه موقعیت آن پدیده در کل شبکه هستی است. (انتقال به بحث تفصیلی «روش تحقیق شبکهای»)
برای پوشش تمام ابعاد و ظهورات وجودی موضوعات، باید موارد زیر مورد بررسی قرار گیرند:
ظهور لفظی، ظهور ذهنی، ظهورعینی مادی، ظهور مثالی ماورائی، ظهور سیال تاریخی، ظهور علمی (رشتههای علم)
در تحقیقات در بسیاری از موارد در اولین مواجه،با «مفاهیم دارای لفظ» روبرو هستیم و الفاظ نماد و مرآه مفهوم هستند و مفاهیم دارای منشاء تولید خارجی یا روانی یا ذهنی میباشند. براین اساس، ابتدا با رویکرد«تحلیلی» با موضوع مواجه میشویم تا با شکافت مفهومی به ذاتیات و عوارض آن پیببریم. در اولین مواجه با مفهوم، با لفظ روبرو هستیم و در بدترین حالت، هیچ معنایی از این لفظ نمیشناسیم و به ذهن متبادر نمیشود لذا در قدم اول به سراغ کشف اجمالی معنی لفظ میرویم.
مراحل اول: تحلیل قدمبهقدمِ لغوی
۱. به کتاب لغت مراجعه کن و معنی اولیه (عرف عام) اینلفظ را بدست بیاور و ثبت کن.[۱]
۲. در صورتیکه لغت مربوط به زبانهایی است که ریشه و وزن دارند، ریشه و وزن لغت را با مراجعه به دستور زبان آن زبان کشف کن.
۳. معنای ریشه را در کتاب لغت، بهدست بیاور و ثبت کن.
۴. معنای وزن (حالت کلمه) را با مراجعه به دستورزبان، بهدست بیاور.
۵. اشتراک و تفاوت معنای ریشه با معنای لغت مورد نظررا ثبت کن.
۶. کتب لغت را براساس زمان تالیف، مرتب کن و براساس زمان، معنای لغت را استخراج کن.
۷. اشتراکات و تمایزات معنای لغت در این محور زمانی را ثبت کن
۸. مترادفهای لغت را با مراجعه به کتب لغت مربوطه بهدست بیاور.
۹. اشتراک[۲]و تمایزات معنای لغت با مترادفهایش را ثبت کن.
۱۰. متضادهای لغت را با مراجعه به کتب لغت مربوطه بهدست بیاور.
۱۱. اگر چند متضاد دارد، اشتراک معنایی بین خودِمتضادها را کشف کن.
۱۲. با عملیات نقیضگیری، از روی معنای متضاد، معنای اصلی را بساز و ثبت کن.
۱۳. با مراجعه به فرهنگ لغتهای چند زبانه، معادل کلمة مورد نظر را در زبانهای دیگر شناسایی کن.
۱۴. با مراجعه به کتب لغت معتبر در زبانهای دیگر،معنای لغت را استخراج کن و ثبت کن.
۱۵. جدولی تطبیقی از معانیای که ثبت کردهای[۳]ترسیم کن.
۱۶. با اشتراکگیری از جدول، معنای لغت را بنویس.
مرحله دوم: تحلیل قدمبهقدمِ مفهومی[۴]
پس ازاینکه تصوری از معنی لغت بهدست آمد به تحلیل مفهوم میپردازیم و همینطور درصورتی که مفهومی داشتیم که هنوز لغتی برای آن وضع نشده است (لغات و اصطلاحات جدید)
کلید اصلی در تحلیل مفهومی «کشف تمایزها» است؛ شروع تحلیل نیز از رصد مرزها و اولین تمایزهاست.
هر مفهومی با عالم خارج از ذهن[۵]ارتباطی دارد و به مصداق و شیءای اشاره میکند[۶]یا از مجموعهای از مصادیق انتزاع شده است[۷]یا به حالت و وضعیت و نسبتی که میان مصادیق مختلفی وجود دارد اشاره میکند[۸]بنابراین:
۱. ابتدا در سادهترین حالت، بهدنبال مصداق مادی مفهوم[۹]بگرد، اگر مصداق قابل مشاهده داشت، براساس الگوریتم «رویکرد تحلیل تجربی» عمل کن.[۱۰]
۲. اگر این مفهوم در تو یا دیگران احساس خاصی ایجاد میکندبراساس الگوریتم «تحلیل پدیدارشناسانه» عمل کن.[۱۱]
۳. بدون توجه به مصداق یا احساس از مفهومِ مورد نظر، آن را باجدول مفاهیم پایه مقایسه کن.[۱۲]
۴. اگر در آن جدول وجود دارد برای تعریفش به فلسفه، منطق یامعرفتشناسی مراجعه کن.[۱۳]
۵. مفهوم را با جدول مقولات مقایسه کن.[۱۴]
۶. اگر خودِ مفهوم یا مصداقِ مفهوم، در این جدول صدق میکند،به تعریف مقولات در فلسفه مراجعه کن.
۷. مصادیق مفهومِ مورد نظر را بررسی کن آیا مفهوم به ذاتی اشاره دارد[۱۵]؟ اگردارد آنگاه وصفی را که ذات حامل آن است با تحلیل لغوی و تحلیل پدیدارشناسانه[۱۶]کشف کن.[۱۷]
۸. اگر مصداق مفهوم، خود، یک مفهوم است[۱۸]آنگاه مصادیق دیگر آن را پیدا کن و با استفاده از مکانیزم «اسکن کردن و تناظر یکبهیک صفات و خصوصیات» صفات مشترک بین مصادیق را استخراج کن و وجه تمایز آنها راکشف کن.
۹. آیا مفهوم به وصف و حالتی دلالت دارد؟ اگر دارد آنگاه آن وصف و حالت را با جدول مفاهیم پایه مقایسه کن اگر در جدول وجود دارد به تعریف آن مراجعه کن؛ اگر وجود ندارد به مرحله دوازده (تحلیل وجودشناسانه) برو.
۱۰. آیا مفهوم به نسبتی دلالت دارد؟ اگر دارد آنگاه طرفین یااطراف نسبت را کشف کن.
۱۱. قدر مشترک و حلقه رابط میان طرفین نسبت را با مکانیزم«اسکن»، کشف کن.
۱۲. اگر مفهوم مورد نظر هیچکدام از موارد فوق نیست آنگاه فاصله و حلقههای مفهومی میان مفهوم مورد نظر با مفاهیم پایه را براساس الگوریتم «تحلیل وجودشناسانة» زیر کشف کن:[۱۹]
۱۳. مفهوم مورد نظر را بهعنوان یک حالت و اثر مجهول در نظربگیر و «محلّ» آن یعنی فضا، بستر، زمینه، موقعیت، خمیرمایهای را که مفهوم مورد نظر،در آن ظهور و بروز کرده است کشف کن. (جوهر = علت مادی = جنس = ما هو فی جنسه؟)[۲۰]
۱۴. چند مفهوم مشابه (نه مترادف) که احساس میکنی در اصل و ریشه با مفهوم مورد نظر تشابه دارند را کشف کن، وجه مشابهت را بررسی کن (کشف جنس ازطریق بررسی مصادیق مشابه)، میزان مطابقت این وجه را با نتیجه مرحله سیزده مقایسه کن. (آزمون صحت کشف جنس از طریق بستر مفهوم)
۱۵. (مرحله کشف حالت و اثر مجهول) ← مفهوم مورد نظر در اولین تداعی:
چه صفتی را در ذهن شما متبلور میکند؟ آن را ثبت کن.
چه حالتی را به ذهن شما خطور میدهد؟ آن را ثبت کن.
توجه به چه اثری را در ذهن شما فعال میکند؟ آن را ثبت کن.
۱۶. این صفت، حالت و اثری که به نظر شما رسیده است (با کاوش درونیِ حسّ از مفهوم و بدون توجه به امور بیرون از مفهوم[۲۱])،مصداق کدامیک از مفاهیم پایه فلسفی است؟ (در سوالِ «آیا……….، مصداقی از……….است؟ در جای خالی اول، مفهوم موردنظر و در جای خالی دوم بهنوبت یکییکی مفاهیم پایه را قرار دهید و صحت حمل را امتحان کنید[۲۲].)[۲۳]
۱۷. هر کدام از مفاهیم پایه که در این معادله صدق کرد، به لوازم مفهومی آن در فلسفه مراجعه کنید و مفاهیم مرتبط با آن را بنویسید.[۲۴]
۱۸. هر مفهومی دارای منشأئی است که پیدایش آن مفهوم از آنجا آغاز شده است، وجود منشاء و بحث پیدایش، ملازم با بحث «تغییر» و «حرکت» است، مهمترین قسمت در دستیابی به حقیقت یک موضوع، کشف «فرمول تغییر» و «معادلة حرکتِ» آن است.برای رسیدن به این هدف، براساس الگوریتم «تحلیل وجودی»[۲۵]عمل کن.
۱۹. هر مفهومی به علتی و با احساس و موقعیت خاصی، در اولین باردر تاریخ تفکر بشر، مورد توجه متفکری قرار گرفته و توضیح در مورد او از جایی شروع شده است. سپس در مسیر ملاحظات و تاملات فکریِ دیگر اندیشمندان قرار گرفته و تغییرو تحولاتی یافته است. کشف فضایی که سبب شده به این مفهوم توجه شود و سپس کشف تغییرو تحولات و علل ایجاد این تغییرات در سیر اندیشة بشری، موجب میشود، علل و ابعادمختلف موضوع، در صحنة عمل آشکار شود و مقایسة نتایج این آشکارسازی با نتایج مرحلة«تحلیل وجودی» آزمونی طرفینی برای صحت تشخیص تحلیلگر خواهد بود. برای رسیدن به این هدف، از الگوریتم «تحلیل تاریخی» استفاده کن.[۲۶]
۲۰. برای تکمیل فرآیند «تحلیل تاریخی»، بهطور خاص تحلیلها وتوضیحاتی را که در علوم مختلف از «مفهوم مورد نظر» صورت گرفته است استخراج کن و بااستفاده از الگوریتم «تحلیل میانرشتهای»[۲۷]،ابعاد، آثار و لوازم مفهوم را کشف کن.
۲۱. نتایج شش تحلیلِ «لغوی، مفهومی، پدیداری و تجربی، وجودی،تاریخی، میانرشتهای» را با استفاده از الگوریتم «تحلیل تطبیقی»[۲۸]مقایسه و جمعبندی کن.
[۱] پیشنیاز: احراز موجه بودن کتاب لغت مورد مراجعه
[۲] روح معنی، معنای عام،معنای پایه
[۴] علامه طباطبایی درمورد هویت «تحلیل مفهومی» چنین بیان فرموده است: عملیه علی مفهوم لانقدر ان نتصورهالا ان نتصور مفهوما آخر. (نهایه ص۱۰۶)
[۵] اعم از عالم مادی و عالم روحی درونی (ادراکات حضوری)
[۹] تعبیری که در منطق ارسطویی نسبت به این مرحله از فرآیند آمده چنین است: انظر الی اشخاص المحدود(مفهومی که قرار است مورد حدّ قرار بگیرد) (ر.ک. منطق منظومه، ص۲۲۸)
۱. دید کلّی به موضوع بیانداز؛ محدودههای موضوع و مرزهای موضوع را مشخص کن تا از موضوعات دیگر تمیز داده شود.
۲. با حواس پنجگانه آن را نقطهبهنقطه مرور کن (عملیات اسکن کردن)
۳. بهدنبال مرزهای تمایز در آن شیئ بگرد.
۴. موضوع را به قطعات بزرگ تقسیم کن؛ اجزاء اصلی تشکیل دهندة موضوع را تعیین کن. (این نحوه عملکرد، در کتب منطقی به شرح زیر آمده است: من الطرق المعتبرة في اقتناص الجنس و الفصل، القسمة. و هي تنقسم إلى قسمة الكل إلى أجزائه،و إلى قسمة الكلي إلى جزئياته؛ فالقسمة طريق إلى تحليل المركبات إلى بسائطها، و متى حصلت البسائط، تميّز الجزء الجنسي عن الفصلي ر.ک. المنطق الملخص، ص۹۰)
۵. اجزاء و قطعات را از سمتی به سمت دیگر کاوش (scan) کن؛ یعنی زاویة دیدهای مختلف را برای کاوش کردن موضوع مورد بررسی قرار بده.
۶. درون هر جزء را اسکن کن و اجزاء تشکیلدهنده آن راکشف کن. (تا جایی این عملیات را ادامه بده که دیگر امکان عملی برای تجزیه نداشته باشی.)
۷. روابط بین اجزاء را از عمق به سطح کشف کن. (رابطه =اثرگذاری و اثرپذیری)
۸. ماتریس روابط درونی را ترسیم کن.
۹. به خارج از مرزهای موضوع توجه کن و موضوعات را لایهبهلایه از نزدیکترینِ مکانی به دورترین، از سطح زمین رو به بالا، از جسم به ذهن و سپس به روح، از گذشته به حال و سپس آینده، از صورت مادی به منشاء وجودی ماورائی، اسکن کن و موضوعات احتمالا تاثیرگذار را کشف کن.
۱۰. آنچه را مشاهده میکنی توصیف و ثبت کن. (چه اجزاء وروابطی مشاهده میشود با توصیف کمیت و کیفیت و جهت = مهارت مشاهدة دقیق)
۱۱. ماتریس روابط بیرونی را ترسیم کن.
۱۲. با توجه به ماتریس روابط درونی و روابط بیرونی، اجزاء و روابط را کنار هم بگذار و «کلّ» را بازسازی کن تا معنای وضعیت موجود کشف شود. (معنا = آثار، نتایج و لوازم؛ موقعیت حرکتیِموضوع در شبکه هستی).
[۱۱] الگوریتم تحلیل پدیدارشناسانه:
فقط به احساس خود توجه کن وآن را توصیف کن و ثبت کن.
مفهوم را به دیگران عرضه کن واحساسی را که نسبت به آن دارند ثبت کن. (در انتخاب دیگران، جهتگیری خاص نداشته باش و پراکندگی را اولویت بده.)
فقط آثار مثبت احتمالی مفهوم را جستجو کن و ثبت کن.
فقط آثار منفی احتمالی مفهوم را جستجو و ثبت کن.
فقط تغییرات مفهوم در شرایط مختلف را جستجو کن و ثبت کن.
فقط آینده احتمالی مفهوم راتصور و توصیف کن.
فقط بر جایگزینهای احتمالی مفهوم تمرکز کن و آنها را توصیف کن.
[۱۲] جدول مفاهیم پایه عبارتند از: وجود، ماهیت، ماده، صورت، جنس، فصل، وحدت، کثرت، قوه، فعل، شدت، ضعف، حرکت، ثبوت، حدوث، قدم، سبق،لحوق، جزء، کل، تناقض، تضاد، ربط، استقلال، وجوب، امکان، امتناع، عدم، کلی، جزیی،علت، معلول، تمایز، تشابه، تساوی، معیت.
[۱۳] فلسفه، منطق، معرفتشناسی عام (یعنی مفاهیمی که در تمام فلسفهها، منطقهاو نظریات معرفتشناسانه، بهعنوان مفاهیم پایه تلقی میشوند.)
[۱۴] جدول مقولات عبارتنداز: ذات و جوهر، جسم، زمان، مکان، کمیت واندازه، کیفیت و چگونگی، وضعیت، نسبت، ارتباط (اثرگذاری و اثرپذیری)، احاطه ودربرداشتن.
در منطق ارسطویی، از این مرحله از فرآیند چنین تعبیر شده است: «فالحد بالتركب اقتناصه و ذا بأن تستشرفوا أي تنظروا أشخاص المحدود لاتحادهما بالذات حتى تعلموا علما تعقليا أن الأشخاص من أيالأجناس العشر ای المقولات فتظفر عقولكم بجنسها الأعلى أولا فتأخذوا بعد ذلك مقوماتهاالأخر من أجناسها و فصولها البعيدة و القريبة و تصطادوا حدودها» (ر.ک. منطق منظومه ص۲۲۱)
[۱۵] مانند اسماء خاص(خدا، جبرئیل، ابلیس، قرآن و …)
[۱۶] مثلا لفظ ارسطو به فردی با مشخصاتِ …..اطلاق میشود.
[۱۷] براساس نظریة توصیفی بودن هویت اسماء خاص (در فلسفه تحلیلی و علم اصول)
[۱۹] در این محور ، محقق باید با زبان تحلیلهای مبتنی بر «وجود – عدم» آشنا باشد و بتواندبراساس شکافت وجودشناسانه، مفهوم مورد نظر را به مفهوم پایه متصل گرداند.
مبنای اصلی این نحوه تحلیل برسه اصل زیر است:
۱. «نفوذ به ذات از طریق آثار، حالات، صفات، ظهورات و روابط»
۲. رابطة علتومعلولی میان مفاهیم (منتزع از رابطه علتومعلولی میان ماهیات)؛ با چهار قسم علل (علت فاعلی،علت مادی، علت صوری، علت غائی)
۳. جدول مقولات (عوارض ذات)
[۲۰] در بحث موضوع و مسائل علم، آمده است که «ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه» و بحث از شاخص «محمول ذاتی» ارائه شده و چنین آمده است که:
محمول ذاتی آن است که یا موضوع در تعریف آن اخذ شودیا جنس موضوع یا معروض موضوع یا معروض جنس موضوع (شرح اشارات ج۱ص۶۰)
مثلا: «محبت» = حالتی روحی روانی که….. (اثر تمایل به همراهیِ با همدلی را ایجاد میکند.)
[۲۱] مانند توجه به علت یامرتبطات مفهوم
[۲۲] مساله: این صحت حمل،برای ارزیابی و آزمونش، آیا چیزی غیر از حسّ درونی (احساس یکی بودن) که به بدیهیات پایه بازگشت میکند دارد؟ اگر ندارد، آنگاه به چه دلیل حسّ شخصی افراد از این صحت حمل میتواند ملاک باشد؟ بهنظر میرسد باید اثبات شود این حسّ، حسّ نوعی است نه شخصی.
از سوی دیگر با دیدن بحث«پارادوکسها» و منشاء خلاقیت و تولید علم بودن توجه به آنها، بهذهن میرساند که عدم حسّ هوهویه و صحت حمل، نمیتواند ملاک عدم صحت حمل باشد. (به اَسناد مربوط به بحث پارادوکسشناسی مراجعه شود.)
[۲۳] مثلا: محبت، مصداقی از فضای وحدت و کثرت است.
[۲۴] مثلا: در مفهوم پایة«وحدت و کثرت»، دو طرفی که وحدت بین آنها باید ایجاد شود بررسی میشود. (وحدت حقیقی یا اعتباری یا انضمامی، جهت وحدت، سطح و لایه وحدت و ….)
[۲۵] الگوریتم «تحلیل» وجودی به شرح زیر است:
۱.تصور و پذیرش هر مفهومی، مبتنی برتصور و پذیرش پیشفرضهایی است، پیشفرضهای عام وجودی مرتبط با این مفهوم را کشف کن. (در مقابل پیشفرضهای خاص مربوط به کاربرد مفهوم مورد نظر در علوم مختلف)
۱.فرمول تغییر را مناسب با مفهوم موردنظر تکمیل کن.
(فرمول تغییر عبارتست از: تغییر در……..از………..به…………با…………برای…………………؛ یعنی:
تغییر در چه مادهای؟ از چه صورتِ موجودی؟ به چه صورتِ مطلوبی؟ با ایجاد چه زمینه، ابزار و لوازمی؟ برای تحقق چه هدفی؟)
۲.معادلة حرکت را مناسب با مفهوم موردنظر تکمیل کن.
(معادلة حرکت عبارتست از: حرکتِ در ………….. از ………………. به ………………… در مراحلِ ……………………. با کمیت ……….. و کیفیت………………………… در زمان………………… درمکان ………………………. در ارتباط با ………………….که توسط علتِ ………………………… شروع شده و توسط علتِ …………………………… ادامه یافته است ، و نقطه اوج آن ……. ……… …… ….. ….است تا به…………………………………برسد؛ یعنی:
حرکت در چه مادهای، از چه نقطه شروعی؟ به چه نقطه پایانی؟ با عبور از چه مراحلی؟ با چه کمیت و کیفیت و زمان و مکان و وضعیت و جهتی؟ توسط چه علت فاعلی؟ و علت مبقیهای؟ با حداکثر چه سقف قابلیت و مرکز ثقلی؟به چه علت غائیای؟) قاعدة «ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها» دلالت بر ضرورت اتخاذ علل اربع در تعریف موضوع و کشف حقیقت مورد نظر دارد.
[۲۷] الگوریتم تحلیل میانرشتهای
هر مفهومی در هر علمی، مبتنی بر پیش فرضها و اصولموضوعیای است، پیشفرضهای مفهوم مورد نظر در هر علمی را کشف کن.
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
تحول در علوم انسانی و حرکت به سمت علوم انسانی اسلامی، نیازمند «روش تحقیق شبکهای» است که در قالب ششمحورِ فوق ارائه گردید. این مجموعه را میتوان به صورت زیر مدل کرد:
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
علم دینی ، علوم انسانی اسلامی ، روش تحقیق شبکهای ، روش تحقیق شش مرحلهای ، نظریهپردازی