موضوع بحث:
« طراحی سیستم و مدلسازی » چیست؟ و چگونه؟
مساله بحث:
چگونه میتوان با استفاده از آثار و ظرفیتهای چند موضوع و پدیده و برقراری ارتباط میان آنها، محصول و پدیدهای جدید تولید کرد؟ و چگونه میتوان فرآیندهایی را که در پیدایش یک پدیده و محصول دخالت دارند تشخیص داد و تحت کنترل درآورد؟
پیش فرض ها:
۱. سیستم = مجموعه اجزاء مرتبط با یکدیگر و مرتبط با عناصر محیطی که منجر به تولید اثری میشوند.
۲. نگرش سیستمی = بررسی یک پدیده در ضمن کل و در ضمن فرآیندهای بیرونی و درونی که با او مرتبط هستند.
فرضیه بحث:
۱. طراحی سیستم = تعریف اجزاء درونی و عناصر بیرونی، + هدف و اثر مورد انتظار، + روابط میان اجزاء و میان عناصر و اجزاء
۲. مدلسازی = تعریف یک سیستم با تعیین کمیت و کیفیت ورودی، خروجی و پردازش سیستم (تعریف فرآیند بهینه در سیستم، تعریف تابع تبدیل سیستم)
۲. تمام اطلاعات در مورد یک موضوع، تا تبدیل به مدل نشوند، به واقعیت نزدیک نخواهند شد و اثر و محصولی از آن بهدست نخواهد آمد.
۳. مهندسي اجتماعي يعني: طراحي مستمرّ سیستمها و مدلهای زندگي فردي و جمعي براي بهينهسازي حركت بهسوي هدف تعيين شده.
در مهندسي اجتماعي براي كليّه لايهها و جوانب زندگي(كه عنصري در سيستم كلان زندگي هستند) الگوسازي ميشود و خطمشيهاي كلّي و دستورالعملهاي كلان تدوين ميگرددو با اخذ نتيجههايي كه در اجراء بهدست ميآيند به اصلاح و يا تكميلِ طرح اوليّه پرداخته ميشود.[۱]مثلاً: نامه اميرالمومنين عليهالسلام به مالك اشتر(هنگام گماردن او به فرمانداري مصر) نمونه بسيار روشن از مهندسي اجتماعي است.[۲]
۴. دستیابی به «علم دینی» منوط به سیستمسازی و مدلسازی براساس گزارههای دین است. تجمیع گزارهها، مشکلی را حل نخواهد کرد، نظاممند کردن آنها بهطوری که هر کدام در موقعیت خاص خود قرار گیرند سبب دستیابی به بستهای علمی برای تولید محصولی دینی خواهد شد.
تبیین بحث:
سيستم، مجموعهاي از عناصر است كه با يكديگرارتباط برقرار ميكنند و براي تحقّق يك هدف در تلاشاند. در هر سیستم، تغيير هر جزء بر ديگر اجزاء و بر كلّ، تأثير دارد و هيچيك از عناصر، اثري مستقل و جدا ازمجموعه نميگذارند و نميپذيرند.
مولّفههاي اصلي سيستم يا شبكه سیستمها عبارتند از:
اجزاء و عناصر(متغيّرها)، روابط بين اجزاء، هدف، مرز سيستم و محيط سيستم(تفكيك بين عوامل خارج از سيستم و عوامل داخلي آن)، جريان سيستم(نحوة فعاليّت متغيّرهاي داخلي وخارجي براي رسيدن به هدف سيستم)، بازخورد (بررسي نتايج بهدست آمده از جريان سيستم و اصلاح نقاط نامناسب و بهينهسازي جريان، و اعمال دوبارة آن به سيستم)، پايداري سيستم(ميزان قابليت مقابله يا انعطاف سيستم در برابر تغييرات احتمالي)
هر سیستمی، رفتاری را از خود بروز میدهد، رفتارسيستم یعنی چگونگي فعاليت متغيّرهاي آن براي رسيدن به هدف سيستم.
در بررسی سیستمها عملیات «تحلیل سیستم» انجام میشود و تحليل سيستم یعنی بررسي يك سيستم به هدف حلّ نارسايي و مشكل، يا به هدف ارتقاء وضعيت و رساندن به موقعيت بهتر. در تحليل سيستمي بهدنبال تجزية سيستم به عوامل تشكيلدهندة آن و روابط بين آنها و بررسي ميزان فعلوانفعال بين اجزاء و دستيابيبه ميزان موفقيّت اين تعاملات در تأمين هدف سيستم هستيم. تحلیل سیستم نیازمند تفكّر سيستمي است و تفكّرشبكهاي (سيستمي)، روشي است كه ميتوان آن را در دستور العملهاي زير خلاصه كرد:
مشكل و نياز را پيدا كنيد؛ هدف خود را مشخص كرده و اهميّت آن را تعيين نماييد؛ هرچيزي كه احتمال دارد با اين هدف ارتباط داشته باشد شناسايي كنيد؛ كميّت و كيفيّت ارتباطات فوق رادقيقاً مشخص نماييد؛ مجموعه ارتباطات را با هم ارزيابي كرده و بهترين راه را براي ارتباط بين امكانات و نيازها انتخاب نماييد؛ راه حل را به مرحلةاجراءبگذاريد؛ نتايج را ارزيابي كنيد؛ نقاط ضعف را برطرف نموده و دوباره آنرااجرا نمایید. [۱]
مهندسي سيستم، نگرشي بينرشتهاي است كه همة تلاشها را بهمنظور خلق و ارزيابي مجموعهاي متعادل و يكپارچه ميان انسان، نياز، محصول و راهحلها در بر ميگيرد. وظيفة اصلي و بنيادين مهندسي سيستم، برقراري مصالحه ميان متغيرهاي بخشهاي گوناگون سيستم است.در مهندسي سيستم، بازخوردها بهطور دائم خروجي را با معيارها مقايسه ميكنند واطلاعات لازم براي بهينه شدن را به سيستم تزريق ميكنند.[۱]
در نظريةعمومي سيستمها، چهار حوزه مورد بررسي است:
۱. عوامل توصيفكنندة سيستم[۲]
۲. عوامل مربوط به تنظيم و حفظ سيستم[۳]
۳. عوامل مربوط به پويايي و تغيير در درون سيستم[۴]
۴. عوامل مربوط به افت و شكست سيستم[۵]
يك اصل اساسي در نظرية سيستمها اين است كه اگر بخواهيد در يكي از اجزاء سيستم تغييرايجاد كنيد، سيستم براي بازگرداندن جزءِ تغيير يافته به حالت اوليّة خود وارد عمل ميشود مگر اينكه اين تغيير در ضمن تغيير در كل سيستم اعمال شده باشد.[۶]
قبل ازشروع هر پروژة سيستمي چند سوال اساسي و مشخص بايد مطرح شود كه كليات آن عبارتست از:
از اين سيستم چه ميخواهيم و چرا؟، با اجراي اين سيستم چه بهدست ميآوريم؟، هزينهيي كه بايد انجام شود و امكاناتي كه بايد تخصيص يابد كدامند؟، با توجه به كمبودها ونارساييها آيا آنچه بهدست ميآيد ارزشمند است؟[۷]
نمونه جدول تحلیل سیستم را میتوان بهصورت ساده به شکل زیر نشان داد:
ردیف | محور تحلیل | توضیح محور |
۱. | ورودی سیستم | تعیین و ارزیابی اجزاء و عناصری که در شکل گیری سیستم دخالت دارند. |
۲. | جريان سيستم | فعاليت متغير اصلي سيستم است كه با فعال شدن (يعني برقراري ارتباط با عناصر و اجزاء ديگر سيستم)، متغيرهاي ديگر را فعال ميكند(اثر مورد انتظار از آنها بروز ميكند). |
۳. | رفتار سيستم | چگونگي فعاليت تمام متغيرهاي آن براي رسيدن به هدف سيستم است. برآيند فرآيندهاي سيستم، رفتار سيستم است. |
۴. | شاخص پايه در سيستم | متغيري است كه جهتگيريها و جريانها با توجّه به آن شكل ميگيرند و حداقلّ قابل قبول و غيرقابل صرفنظر در هدف سيستم را ايجاد ميكند. |
۵. | نقطه ثقل سيستم | عنصري است كه بيشترين توجّه و هزينه و امكانات را به خود جلب ميكند و جهتگيري اصلي جريان سيستم و فعاليتهاي آن را تشكيل ميدهد. |
۶. | نقطه بحران در سيستم | موقعيّت، متغير يا جرياني است كه اگر فعّال شود سيستم را از هدف خود دور خواهد كرد. |
۷. | اولويّتگذاري و تعيين ضريب اهميت عناصر سيستم | تشخيص موضوع و عنصري است كه تحقّق هدف سيستم (يا زيرسيستمها) بيشترين وابستگي را به آن دارد كه در اين صورت اين موضوع حالت محوري خواهد داشت و كمترين تغيير را ميپذيرد و ديگر اجزاء و عناصر بايد خود را با او هماهنگ كنند. |
۸. | خروجی سیستم | تعیین شاخص های محصول سیستم و قالب نهایی محصول |
۹. | بازخورد سیستم | تعیین موارد نیازمند اصلاح و تعیین فرآیند اصلاح در سیستم |
نمونه تحلیل سیستم یاددهی – یادگیری
با روش سخنرانی (جدول اول) و با روش کارگاهی (جدول دوم)
۱. | جريان سيستم | انتقال اطلاعات به ذهن علمآموزان |
۲. | رفتار سيستم | حضور علمآموز و استاد در كلاس ∠ انتقال محتواي درس توسط استاد بهصورت سخنراني ∠ تلاش علمآموز براي ثبت و فهم مطالب∠ مرور دوباره مطالب درس بعد از كلاس ∠حضور دوباره سر كلاس |
۳. | شاخص پايه در سيستم | وجود متن آموزشي |
۴. | نقطه ثقل سيستم | سخنراني استاد |
۵. | نقطه بحران در سيستم | حواسپرتي علمآموز |
۶. | اولويّتگذاري و تعيين ضريب اهميت عناصر سيستم | وجود متن آموزشي
سخنراني توضيحي استاد حفظ مطالب |
۱. | جريان سيستم | فعالسازي ذهن علمآموزان |
۲. | رفتار سيستم | برقراري ارتباط ادراكي ميان استاد و شاگردان∠ زمينهسازي استاد با طرح سوال و مسالة كاربردي و مرتبط با صحنة زندگي براي فعالشدن ذهن شاگردان جهت توليد جواب∠ تفكر علمآموزان∠ مباحثه و مطالعه تطبيقي يافتهها∠توليد پاسخ گروهي∠ نقد و بررسي پاسخها و توليد پاسخ بهينه∠تكميل و اصلاح پاسخ كلاس با مقايسه با پاسخ متن يا پاسخ استاد يا منابع معتبر∠ نوشتن مقاله تحقيقي (نَه جمعآوري) در مورد موضوع درس بهطوريكه حداقل به يك مورد از مسائل زندگي تعميم داده شده باشد. |
۳. | شاخص پايه در سيستم | طرح سوال و مساله كاربردي |
۴. | نقطه ثقل سيستم | توليد پاسخ براي مساله مطرح شده |
۵. | نقطه بحران در سيستم | ابهام سوال و مساله مطرح شده |
۶. | اولويّتگذاري و تعيين ضريب اهميت عناصر سيستم | وجود سوال و مساله
تفكر فردي بحث گروهي مطالعه تطبيقي تكفر نقادانه توليد مقاله علمي |
مدلسازی:
ثمرة اصليِ بحث از سيستم و نگرش سيستمي، در طراحي و مدلسازي متبلور است. تنها راه دستيابي به توليدات و نتايج كارآمد در افكار و اشياء، مدلسازي است و تنها راه دستيابي به يك مدلِ كارآمد، نگرش و تفكر سيستمي است.
چگونه فرضيه را به يك حقيقت كاربردي تبديل كنيم؟ چگونه مفاهيم را به اموري قابل كنترل و پيشبيني تبديل كنيم؟ بحث مدلسازي پاسخ سوال است. اگر در تجربيات زندگي خوددقّت كنيم مييابيم كه هر يك از جوانب زندگي بر اساس الگو ومدل خاصّي استوار است.
مدل يا الگو عبارتست از: شبيهسازي واقعيّت خارجي بوسيله ترسيم روابط علّت و معلولي بين اجزاء دروني و همچنين روابط مجموعه با متغيّرهاي بيروني و فرموله كردن متغيّرها، به جهت ايجاد قدرت پيشبينيِ رفتارهاي آن پديده و درك ويژگيهاي آن.[۲]
مدل، ابزاريست كه به وسيله آن ميتوان فرآيند خطّمشيهارا شناخت. مدل، ابزار تعيين ميزان آسيبپذيري يك پديده يا سازمان در برابر نوسانات مختلف است؛ مدل، ابزار مطالعه پديدهها براي درك نحوة رفتار هر پديده بصورت قابل كنترل است(يعني بتوان به مشاهدة دقيق رفتار مولفههاي تشكيلدهنده و علل پديدآورندة آنها پرداخت و اطلاعات لازم را بايك نگاه و به سرعت بدست آورد.)؛ مدل، نظام نظري منسجم براي تشريح پديدهها و تعيين فعلوانفعال بين آنهاست؛ مدل، شبيهسازي واقعيّتِ دربسته است.[۳]
پیشنیاز مدلسازی، دستیابی به تفکر تحلیلی است؛ فهم تحلیلی = کشف اجزاء و عناصر درونی و بیرونی موثر بر موضوع، و کشف تمام روابط ممکن و احتمالی بین آنها و کشف رابطه بهینه.
براي دستيابي به فهم تحليلي، نياز به نگرش كلان و نظامواره (شبكهاي يا سيستماتيك) نسبت به موضوعات است. هر پدیدهای و یا هر متني، سيستم و شبكهاياست كه مؤلف طراحي و مدلسازي كرده است. مفهومي كه در عناوين و جملات و كلمات و تصاوير بكار رفته است عناصر دروني اين سيستم هستند؛ نوع مخاطب و سطح آنها و زمينههاي فرهنگي، اجتماعي، زباني و سياسي كه با آنها روبرو بودهاند، عناصر بيروني سيستم هستند. بدون نگرش شبكهاي نميتوان علم را براي زندگي به كار برد و به مقصود رسيد. الگوي دستيابي به نگرش شبكهاي و فهم تحليلي دو مرحله دارد:
أ. تجزيه و شناخت عناصر شبكه (شناخت موضوع، نياز وامكانات موجود)
ب. تركيب و طراحي شبكه (برقراري ارتباط لازم بين عناصرانتخاب شده)
“تجزيه و شناخت عناصر شبكه” خود، داراي سه مرحله است:
۱. تعريف وضعيت موجود(تعريف متغير نياز):
· چه نيازي سبب شده است كه فكر به كار افتد[۲۱]و درصدد چاره برآيد؟
· آيا اين نياز يك نياز بسيط است يا اينكه خود از چند عنصر تشكيل شده است؟
· اين نياز چقدر مهم است؟ (ضريب اهميّت نياز)
· اگر مشكل حل نشود و نياز برطرف نشود، چه تبعاتي خواهد داشت؟
· آيا اين نياز يك نياز واقعي است يا يك نياز كاذب وساختگي است؟
· تعيين نيازهاي سلبي (آنچه نميخواهيم و نياز داريم كه نشود كدامند؟)
۲. تعريف اهداف(تعريف وضعيت مطلوب):
· تعيين هدف كلّي و اساسي و ضريب اهميّت آن (اگرحاصل نشود چه تبعاتي دارد؟ )
· تعيين اهداف مياني (اهدافي كه بين وضعيت موجود ومطلوب قرار دارند و براي رسيدن به هدف نهايي زمينه سازي ميكنند)
· تعيين زمينه اوليه (شرايط اوليه براي شروع حركت به سوي اهداف فوق)
· تعيين اجزاء دروني اهداف (تعريف متغيرهاي دروني)
· تعيين كميت و كيفيت عناصر فوق (از هر كدام چقدر و با چه كيفيتي؟ يعني عناصر فوق بهصورت قابل اندازهگيري تعريف شوند)
· تعيين ضريب اهميّت هر يك از عناصر فوق
· تفكيك بين حداقل لازم (مقداري از هدف كه به هيچ وجه قابل صرف نظر نيست و بايد حاصل شود) و حداكثر مطلوب
· تعيين اهداف منفي (آنچه نميخواهيم و نبايد بشود)
۳. تعريف ارتباطات(تعريف عناصر مرتبط با وضعيت موجود و اهداف مطلوب):
· چه چيزهايي سبب پيدايش نياز و مشكل شدهاند؟ ضريب تأثير هر كدام در پديد آمدن مشكل چقدر است؟(تشخيص سرچشمهها)
· چه مسائلي در اثر اين مشكل به وجود آمدهاند؟ اين مشكل، چه آثاري را ايجاد كرده است؟ بر چه نقاطي تأثير گذاشته است؟(تشخيص آثار و نتايج)
· چه عناصري ميتوانند مفيد باشند؟ ضريب مفيد بودن هريك چقدر است؟(تشخيص امكانات)
· چه عناصري ميتوانند مضر باشند و براي رسيدن به اهداف مانع ايجاد كنند؟ ضريب مانعيت هر يك چقدر است؟ (تشخيص موانع)
· بررسي فعل و انفعال هريك از متغيرها با يكديگر:يعني كليه ارتباطات محتملِ عناصر دروني با هم، عناصر بيروني با هم، عناصر دروني و بيروني نسبت به يكديگر فهرست شود. و كميت و كيفيت اثرگذاري آنها بر يكديگر مشخص شود.(تشخيص ارتباطات)
· قوانين خلقت كه سرمنشاء تك تك اين ارتباطات هستند مشخص شده، فعل و انفعال اين قوانين با يكديگر تعريف شود.(تشخيص معادلات و قوانين حاكم بر ارتباطات)
· چه تغييراتي در اين ارتباطات ميتوان ايجادكرد؟(بهبود امكانات)
· چه ارتباطات جديدي را ميتوان ايجاد كرد؟(توسعه امكانات)
· ايجاد تغيير عناصر و ارتباط آنها يا ايجاد عناصر و ارتباطات جديد چه آثار مثبت و منفي ميتواند داشته باشد؟ (بررسي هزينه تغيير)
تركيب و طراحي سيستم نيز داراي دو مرحله است:
۱. تعيين تمام احتمالات ممكن براي حل مشكل (مدل سازي اوليه)
· تعيين حداقل عناصر و ارتباطات لازم كه نميتوان ازآنها صرف نظر كرد (شاخص پايه)
· تعيين عناصر و ارتباطاتي كه بايد حذف شوند(موانع)
· پاسخ به سوالاتِ: چه چيز، توسط چه كس، تحت چه شرايطي، در چه مكان و زماني و چگونه بايد انجام شود تا نياز برطرف شود و هدف حاصل شود؟
۲. مدلسازي(تعيين تركيب عناصر و نوع ارتباط آنها براي رسيدن به مطلوب)
· بررسي هزينه هريك از راه حلها
· رعايت اصل بيشترين تأثير بوسيله كمترين هزينه وزحمت
· انتخاب بهترين راه حل و راهحلهاي جايگزين احتمالي
· تدوين الگوي اجراء و اقدام بهصورت زير:
۱. تعيين نقطه شروع
۲. زمينه لازم براي شروع
۳. محرك لازم براي شروع
۴. انجام دهنده كار و شرايط آن
۵. كيفيت و كميّت كار
۶. مراحل كار
۷. نتايج مورد انتظار در هر مرحله
۸. نقاط توقّف و شرايط آن
۹. محرّك مجدّد
۱۰.شرايط اتمام كار
۱۱.نقطه پايان
۱۲.بازنگري و ارزيابي
۱۳.اصلاح نقاط ضعف، تقويت نقاط قوّت
۱۴.ايجاد زمينه لازم براي انجام حركتهاي جديد
بنابراین مراحل مدلسازي عبارتند از: مشاهدة مجموعة فرآيند، دريافت ضرورت كنترل و پيشبيني رفتار پديده، انتخاب متغيّرها،تعيين ضريب تأثير آنها[۴]، تعريف روابط علّي و معلولي، آزمايش(تفسيرنتايج حركت مدل درعمل)،اصلاح و بازنگري.[۵]
روش طراحي مدل بهترتیب زیر است:
- استقراء مولّفهها و متغيّرهاي دروني و بيرونيِ تأثيرگذار و تأثيرپذير
- تعريف شاخصههاي پايه(زمينةاوليّه و هدف حداقلي)
- تعيين هدف نهايي و ايدهآل (هدف حداكثري)
- بررسي كميّت و كيفيّت تاثير هر مولّفه(با دقت بر ميزان قابل كنترل بودن يا نبودن)
- تعيين ارتباط اصلي و شرايط و تاثير كليدي
- ترسيم روابط علّي و معلولي
- تعيين زمينهها و پيشفرضها(وضعيتي كه مدل براساس آن طراحي ميشود)
- مرحلهبندي حركت از حداقلها به سوي حداكثرها
- تعيين نقاط بحران
- طراحي حلقههاي كنترلي و بازخوردها.
ملاك اعتبار يك مدل:
اعتبار يك مدل با اين عوامل سنجيده ميشود: قدرت پاسخگويي به سوالات و پيشبيني وضعيّت بعدي، ميزان كميّتپذير كردن عوامل ناملموس و فرضها(قدرت اندازهگيري ضريبهاي تاثيرگذاري و تاثيرپذيري)، رفع نقاط كور و ابهام، قدرت اندازهگيري حساسيّت در برابر تغييراتِ شرايط بيروني و دروني(يعني بتوان متغيرها را دستكاري كرد و رفتار سيستم رامطالعه نمود.)
روحِ مدلسازي، متغيرشناسي و فرموله كردن رابطة ميان متغيرها و تولید فرآیند لازم است.
منظور از فرموله كردن متغيّرها، دستيابي به تابعِ تبديل سيستم است. يعني: پس ازمشخص شدن ورودي و خروجي، اجزاء، مرزها و جريان اوليّة سيستم، بايد مشخص شود كه چه نوع ارتباطاتي بين متغيّرها بايد ايجاد شود تا با كمترين هزينه بيشترين بازدهي راداشته باشد. تعيين معادلات تبديل ورودي سيستم به خروجي آن، مبناي مدلسازي است. (ر.ك.به كندوكاوهاو پنداشتهها(مقدمهاي بر روشهاي شناخت جامعه و تحقيقات اجتماعي)؛دكتر فرامرز رفيعپور؛ شركت سهامي انتشار۱۳۸۰)
در مدلسازي نيازمند الگوي تخصيص هستيم. الگوي تخصيص يعني پاسخ به اين سوال كه چه كميّت و كيفيتي از موضوع بايد توليد،توزيع و مصرف شود تا جريانِ هدف در سيستم برقرار گردد.
نكته:براي دستيابي به آثار و خصوصياتي كه مورد نياز است، بايد سيستمي طراحي شود كه برآيند معادلاتِ بروز خصلتهاي عناصر موجود در سيستم، معادلة بروز خصلتِ مورد نيازباشد. براي دستيابي به اين معادلات، بايد نسبت ميان عناصر و متغيرها تحليل شود.(چه ميشود اگر x پديد آيد؟) مجموعه معادلات مانند سلولهايي هستند كه يك الگوي كلي را تشكيل ميدهندبا فراهمسازي سلولها ميتوان مدل را ساخت (ر.ك. به رابطه منطقي دين و علومكاربردي، عليرضا پيروزمند، انتشارات اميركبير۱۳۷۴).
تصویر زیر نمونهای از تعیین مواردی است که باید در مدلسازی تعریف شوند:
نتایج آثار و لوازم پذیرش بحث:
در مدلسازي نيازمند الگوي تخصيص هستيم. الگوي تخصيص يعني پاسخ به اين سوال كه چه كميّت و كيفيتي از موضوع بايد توليد،توزيع و مصرف شود تا جريانِ هدف در سيستم برقرار گردد. براي دستيابي به آثار و خصوصياتي كه مورد نياز است، بايد سيستمي طراحي شود كه برآيند معادلاتِ بروز خصلتهاي عناصر موجود در سيستم، معادلة بروز خصلتِ مورد نياز باشد. براي دستيابي به اين معادلات، بايد نسبت ميان عناصر و متغيرها تحليل شود.(چه ميشود اگر x پديد آيد؟) مجموعه معادلات مانند سلولهايي هستند كه يك الگوي كلي را تشكيل ميدهند با فراهمسازي سلولها ميتوان مدل را ساخت (ر.ك. به رابطه منطقي دين و علوم كاربردي، عليرضا پيروزمند، انتشارات اميركبير۱۳۷۴).
« علم دینی » به دنبال کشف راهحلهای دین برای مسائل انسان است؛ کشف توصیفها، تبیینها، تفسیرها و توصیههای دین در حرکتهای انسان در این هستی بهطوری که برآيندش « عدل شبکهای »[۷] و حرکت به سوی «بینهایت الهی» باشد. دستیابی به برآیندها، نیازمند مدلسازی است. نمونهای از این مدلسازی در پروژه تحقیقاتی « نان در اسلام » به انجام رسیده است. (انتقال به فایل نان در اسلام) + (انتقال به اسلاید نان در اسلام)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
روششناسی ، رویکرد سیستمی ، طراحی مدل و مدلسازی ، علم دینی
[۳] براي بررسي بيشتربه منابع زير مراجعه فرماييد:
پويايي سيستمها؛دكترمحمدرضا حميديزاده؛ نشر افقاميد۱۳۷۹
تجزيه و تحليل و طراحي سيستم؛ دكتر علي رضائيان؛ انتشارات سمت۱۳۸۰
[۴] در دائرهالمعارف اينكارتا اينگونه آمده است: Model is a copy of an object, especially one made on a smaller scalethan the original.
دردائرهالمعارف بريتانيكا اينگونه آمده است: A model is a simplified representation of the real world and, assuch, includes only those variables relevant to the problem at hand.
[۵] ر.ك. به پويايي سيستمها، دكتر حميديزاده، انتشارات دانشگاه شهيدبهشتي۱۳۷۹
[۶] در تحليلها حتما بايد گرهها كه نقاط اصلي و محركهاي موجود هستند تعيين شده و وزنِ هر يك از آنها محاسبه شود.
[۷] مقالة “نگرش سيستمي در طراحي و ساخت موشك”، مهندس محمدهاشمصدرايي، ماهنامه صنايع هوايي، فروردين۱۳۸۰
[۸] مفاهيم زير مربوط به عوامل توصيفكنندة سيستم هستند: باز و بسته،ارگانيسمي و غيرارگانيسمي، كلي و جزيي، حالت، همپاياني، حد و مرز، محيط، زمينه وحوزه، تعامل، اولويت و ترتيب، جدايي، تمركز، رهبري.
[۹] مفاهيم زير مربوط به عوامل تنظيم و نگهداري سيستم هستند: پايداري، پايايي،تعادل، بازخورد، تغيير، نظمجويي، كنترل، تعمير و بازتوليد، ارتباط.
[۱۰] مفاهيم زير مربوط به عوامل پويايي و تغيير سيستم هستند: سازگاري، برگشتپذيري،يادگيري، رشد، غايتگرايي، هدف، پويايي و ديناميك.
[۱۱] مفاهيم زير مربوط به عوامل افت و ركود سيستم هستند: فشار، اغتشاش، هنجار،افت، خرابي.
[۱۲] مقالة” آنچه بايد طراحان آموزشي درباره نظريه عمومي سيستمهابدانند”، ديويد ساليباري، ترجمه توحيد ميامي، نشريه رشد تكنولوژي آموزشي،شماره ۱۰۸
[۱۳] مقاله “موفقيت در سيستمها، طرح سوالات اساسي و خطوط برنامهريزي”،ترجمه حميدرضا نوربخش، نشرية فولاد، شماره ۱۵
[۱۴] براي حركت صحيح و جامع در مراحلِ مدلسازي بايد از تكنيكهاي حلمساله استفاده كرد. توصيفي اجمالي از تكنيكهاي حلمساله كه از كتاب “۱۰۱تكنيك حل خلاق مساله”، جيمز هيگينز، ترجمه دكتر محمود احمدپوردارياني اخذشده است را در زير ملاحظه فرماييد:
براي تحليل محيط و شناسايي مساله ميتوان از روشهاي زير استفاده كرد:
مقايسة محيط مورد نظر با محيطها و مسائل ديگر،توجه و حساسيت نسبت به علائمِ ضعيف و بهظاهر بياهميت، فرض محيطهاي برتر و جديدو مقايسه با وضعيتي آرماني، پُر كردنِ چكليستها، طوفان فكري معكوس(در وضعيت بهظاهرخوب بهدنبال مسالهتراشي باشيم نه راه حل)، اهميت به نظرخواهي و پيشنهادات وشكاياتِ ديگران، ايفاي نقش(خود را بهجاي فرد يا محيط ديگر بگذاريم و از دريچة اوبه خود نگاه كنيم)، طرح سوالِ “چه تفاوتي نسبت به قبل پديد آمده است؟”،طرح مساله با فرد ديگر و بررسي واكنش او، تهية نموداري از كليّة علل احتمالي(شروع از علل ساده به سوي علل پيچيده)، نوشتن مساله بهصورتهاي مختلف و ديدهاي متفاوت،عصارهگيري از مساله(ابتدا فقط اجزاء بسيار مهم آن را بنويسيد و كمكم گسترش دهيدتا تمام حيطهها را در بر بگيرد؛ اين عمل با طرح “چراهاي متوالي” و”چيستهاي متوالي” انجام ميگيرد يعني بعد از هر پاسخ به يك سوال، يك”چرا” و يك “چيست” براي همان پاسخ مطرح كنيد و دوباره پاسخ دهيد.)، نمودار “چرا_چرا” را رسم كنيد(طرح يك چرا براي اصل مساله و فهرست كردن علل احتمالي، سپس طرح چرا براي هر يك از علل)، مساله را با فعل ومفعولي بهصورت مصدري بنويسيد.(مثلا: “بهينهسازيِ اطلاعات و قابليتهاي اساتيدِ معارف بهمنظور تقويت گرايشات ديني دانشجويان”).
براي حركت بهسوي حلمساله و دستيابي به پاسخ ميتوان از روشهاي زير استفاده كرد:
هرچه را دربارة مساله ميدانيد بنويسيد(ظن و گمانها، قرائن و شواهد، اطلاعاتپراكنده و احتمالي)، بررسي اطلاعات نوشته شده براي دستيابي به الگويي كه ارتباط دهندة اين اطلاعات است، مقايسه و تشبيه موضوع با نمونهيي كه در طبيعت وجوددارد (مثلا آسانسازي استخراج سنگ از معادن از مشكلات عمدة معدنداران است، باتداعيِ ذهنييي كه بين شيوة طعمهخوردن ملخ و بيرون كشيدن سنگ از معدن انجام شددستگاه استخراجي با چنگكهاي مخصوصي طراحي شد)، راهحلهاي گذشته و ديگران تحليل شود كه چرا موفق بوده يا نبوده است؟، برشمردن صفاتِ موضوع و دستهبندي آنها وتغيير دادنِ يكبهيك آنها با استفاده از آزمون و خطا و تحليلِ نتيجه، برشمردن موضوعات مرتبط با موضوعِ اصلي و انجام مراحلي كه در برشمردن صفات ذكر شد، رديابي مساله تا رسيدن به سرچشمه و نقطه آغازين(مثلا: چرم/ دباغي/ حيوان/ دامداري/ زمين/…) و تغيير دادن هر يك از حلقهها و بررسي اثر و نتيجة تغيير، معكوس كردنِ مساله (متضاد مساله را طرح كنيد و براي آن راه حل بدهيد. مثلا: مساله اصلي دستيابي به شيوة بهبودِ محصول است، آن را به ضدش تبديل ميكنيم، صورت مساله ميشود: دستيابي به شيوه خرابتر كردنِ محصول)، دربارة مساله و موارد مرتبط سوالِ “چه ميشود اگر…؟” را مطرح كنيد(بررسي پيامدهاي تمام احتمالات ممكن)، مساله را يك سطح به عقب ببريد و به كلي شدن نزديك كنيد (مثلا: بهدنبال راه كاهش پرسنل هستيم، آنرا تبديل به “راه صرفهجويي در نيرو” كنيم)، با كساني كه پيشنهادات شما را دائم رد ميكنند جلسه داشته باشيد و از نقدهاي آنها ايده بگيريد، جريان برخورد خود با مساله و تلاش براي حل آن را بهصورت يك داستان و سناريو بنويسيد، از نمودارها و ماتريسها براي احاطه بر جوانب موضوع استفاده كنيد.
[۱۵] براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه فرماييد: “نوآوري نظاميافته(TRIZ)”؛ تاليف جان ترنينكو، آلا زوسمن،بوريس زلاتين؛ ترجمه دكتر مصطفي جعفري و همكاران؛ موسسه خدمات فرهنگي رسا ۱۳۸۰؛”مقدمهاي بر موردكاوي و موردنگاري در مديريت (مباحث ويژه در مديريت)”؛ تاليف غلامرضا خاكي؛ انتشارات دانشكده مديريت دانشگاه تهران ۱۳۷۳؛ “راهنماي تحقيق”، شيخعبدالحميد واسطي، انتشارات دارالعلم۱۴۲۳.