« عدالت » چیست؟ و چگونه؟ (انتقال به مقاله منتخب)
چگونه میتوان حق هر موجودی را به او داد؟
پیشفرض بحث:
۱. «حق» در اصطلاح فلسفه = آنچه وجودش تابع اراده و تمایلات انسان یا دیگر مخلوقات نیست. (الواقع الثابت فی نفسه)
۲. حقایق هستی، شبکهای هستند و با یکدیگر ارتباط برآیندی دارند. (انتقال به بحث تفصیلی)
۳. «حق» در اصطلاح حقوق، فقه و اخلاق = مفهومی که از «کشش ذاتی و طبیعی یک موجود به سوی دستیافتن به اثری که سبب رفع نیاز و حرکت او به سوی کمال میشود» انتزاع میگردد. لازمه این مفهوم، ضرورت تنظیم ارادههای موثر بر «متعلق حق» است بهطوری که ذیحق بتواند به آن دسترسی پیدا کند؛ و لازمه این ضرورت، «اعتبار تکلیف» است. (یعنی تولید امر و نهی و مسئولیت در قبال آن حق)
۴. براساس صادق یا کاذب بودن نیازی که در فرد احساس میشود تا چیزی را داشته باشد تا رفع نیازش شود و همچنین براساس واقعی یا توهمی بودن «اثری که از آن موضوع انتظار میرود» ، مفاهیمی مانند «حق واقعی» و «حق توهمی = باطل» ، «انتظار بجا» و «انتظار نابجا» بهوجود میآید.
۵. براساس رابطه «حق» با خصوصیات وجودی پدیدههاست که «تشریع» باید مطابق «تکوین» باشد و جملاتی مانند «اوامر و نواهی شرعیه تابع مصالح و مفاسد واقعیه هستند» و «الواجبات الشرعیه، الطاف فی الواجبات العقلیه» معنادار میشوند.
(یعنی اوامر و نواهی شرعی، استخراج شده از عمق حقایق تکوینی هستند و دستیابی به احکام شرعی، سبب نفوذ و دستیابی به ساختارهای تکوینی است که عقل کاشف از آنهاست و اینکه انجام وظایف شرعی، سبب تعمیق آگاهی و ارتباط نفس با حقایق تکوینی میشود که با عقل نسبت به آنها آگاهی مییابد. ر.ک. نهایهالدرایه، محقق اصفهانی ج ۲ص۳۲۹))
.
۱. عدل = نسبت ميان امكانات و نيازها و هزينهها كه سبب شود همة عناصر مرتبط با موضوع بتوانند بهسوي كمال طبيعي خود حركت كنند (اِعطَاءُ كُلِْ ذِيحَقّ حَقَّه).
۲. برای تحقق عدالت باید طبق «عدل شبکهای» عمل شود. (برآیند مطلوبیت در پنج محور)
تعاريف و ديدگاههاي مختلفي در مورد عدل ارائه شده است، مرحوم علامه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه چنين نوشتهاند:
«حقيقت عدل برپاداشتن مساوات است و برقرارى موازنه بين امور، به طورى كه هر چيزى سهم مورد استحقاق خويش را داشته باشد و همه امور، در جاىگاه مستحق خويش قرارگيرند. پس عدل در اعتقاد، آن است كه به حق ايمان آورد و عدل در افعال فردى، آن است كه به آنچه سعادت او را تامين مىكند، عمل كند و از آنچه كه موجب تيرهروزى اواست، اجتناب نمايد. عدل در ميان مردم آن است كه هر شخصى را در جاىگاه مورد استحقاق عقلى، شرعى و عرفى آن قرار دهد.(ر.ك. به تفسير الميزان، ج۱۲، ص۳۵۳).
ارسطو نيز در كتاب سياست، مفهوم برابرى مطلق را در مقابل واژه عدالت نمىپذيرد، ومىنويسد: همه مردميان به هر تقدير تصورى از دادگرى دارند، ولى تصورشان كامل نيست و از بيان كامل چگونگى دادگرى مطلق ناتوانند، مثلا گروهى برآنند كه دادگرى همان برابرى است و به راستى همچنين است، ولى برابرى نه براى همه، بلكه براى كسانى كه با يكديگر برابر باشند، دادگرى است. گروه ديگر عقيده دارند كه دادگرى در نابرابرى است و باز اين سخن درست است ولى نابرابرى نه براى همه، بلكه براى مردمِ نابرابر، عين عدل است... مفهوم دادگرى نسبى است و نسبت به اشخاص فرق مىكند و توزيع چيزها وقتى دادگرانه است كه ارزش همه چيز متناسب با ارزش كسى باشد كه آن را دارا شده است.(ر.ك. به سياست، ارسطو، ترجمه حميد عنايت، نشر نيل۱۳۳۷ ص۱۲۱)؛
در برخي نظرياتي كه بهجهت تئوريسازي براي عدالت ارائه شده است، از شاخصة "فرصتسازي برابر" بهعنوان جوهرة عدالت ياد ميشود، اين تئوري حداقل براي يك سوال بايد پاسخي منطقي داشته باشد تا انسجام آن از بين نرود، سوال اين است كه:براي كساني كه از نظر توانايي و امكانات، ضعيفتر از بقيه هستند، در فضاي فرصتهاي برابر چه بهره و نصيبي وجود دارد؟
تعریف پیشنهادی و مختار عبارتست از:
عدل، نسبتي ميان امكانات و نيازها وهزينههاست كه سبب شود همة عناصر مرتبط با موضوع بتوانند بهسوي كمال طبيعي خودحركت كنند(اِعطَاءُ كُلِْ ذِيحَقّ حَقَّه). اين تعريف حاوي موارد زير است:
- انحصار به انسان ندارد، محيطزيست وموجودات مرتبط با زندگي انسان را نيز در برميگيرد. (عدلِ شبكهاي)
- شاخصة "هر چيزي حداقل بهاندازة نيازش، بهره ببرد و حداكثر به اندازة توانش از او خواسته شود" را در بردارد.
- به شاخصة فوق محدود نشده و به شاخصة"حركت به سوي رشد و كمال" نيز توسعه يافته است.
- شاخصة "بهفعليت درآمدن قوا واستعدادها" را ارائه كرده است.
- ميان نيازهاي صادق و كاذب، قواي مثبت و منفي تمايز داده است.
- هدفمدار است.
- امنيت كار و سرمايه را تواماً در بردارد.
- ضرورت توازن ميان رعايت حقوق فرد و حقوق جمع راارائه نموده است.(هويّت توازنگرايانه)
۱. در صورت پذیرش مفهوم فوق از عدالت، «عدل» باید بهصورت «شبکهای» باشد. «عدل شبکهای» یعنی:
یعنی: هر کسی هر تصمیمی میخواهد بگیرد باید نفع و ضرر جسم، فکر و روح، محیط، دیگران و ابدیت را باید محاسبه کند و بدون در نظر گرفتن یکی از موارد فوق، تصمیم «عادلانه» نگرفته است و رفتار عادلانه نخواهد داشت.
۲. دين، انسان را بهسوي لمس و احساس علم، قدرت و حيات نامحدود (ورود در جهانهاي آسماني و اتصال به خدا) ميخواند.
انسان در شبكة متعامل هستي زندگي ميكند و براي اينكه بتواند لمس و احساسي را در درون خود ايجاد كند مجبور است عوامل و متغيرهاي فردي (بدني، فكري، احساسي) و جمعيِ مرتبط با موقعيتِ خود را تنظيم كند؛ بر اين اساس، بدون برنامه براي زندگي فردي و جمعي از رسيدن به هدف محروم خواهد شد؛ چگونگي تنظيم متغيرهاي فوق، نيازمند اطلاع از متغيرهاي ماورايي و كميّت و كيفيت تاثيرآنها در متغيرهاي دنيايي است؛ اديان، با احاطه بر اين متغيرها، براي حركت انسان به سوي اين هدف، دستورالعملهايي دادهاند؛ اين دستورالعملها برآيند حركت انسان را در شبكة هستی، بهسوي هدف قرار ميدهد؛ چنين برآيندسازي بهوجود آورندة عدل است.
بنابراين ميتوان گفت: از منظر برونديني، هدف نهايي دين، شهود خدا(موجود بينهايت)است و هدف مياني دين، برقراري عدلِ شبكهاي در هستي است. (انتقال به بحث تفصیلی از دینشناسی)
برنامه اجرايي براي رسيدن به اين اهداف، نيازمند وجود مقدمات و زمينههايي است كه عقل، آنها را بهعنوان جزءالعلّه ضروري ميبيند كه عبارتند از: بقاء و سلامت «نفس و نسل»، بقاء و سلامت «عقل و فكر»، بقاء و سلامت «دين»، بقاء و سلامت «اجتماع»، بقاء و سلامت «محيط». بنابراین برای دستیابی به الگوی پیشرفت باید شاخصها و فرآیندهای تحقق «عدالت فردی، عدالت جمعیتی، عدالت عقلانی، عدالت علمی، عدالت برنامهای، عدالت اجتماعی، عدالت محیطزیست» و کلیه عدالتهای مضاف، تعیین شوند.
(انتقال به اندیشکده عدالت از اندیشکدههای مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت)
مباحث و مفاهیم کلیدی مرتبط به این بحث:
دینشناسی ، علم دینی ، عدالت ، عدل شبکهای ، زیرساختهای تمدنی ، زیرساختهای الگوی پیشرفت و توسعه